صفحه ٣٢٥

آرى دورانديشى خوب است ولى نه آن نوع دورانديشى كه گمان كنيم بنا نيست بميريم و از ترس مردن همواره زندگى را بميرانيم، چون بالأخره ما در دنيايى زندگى مى كنيم كه بايد از آن برويم. در آيه فوق مى فرمايد اين نوع زندگى، زندگى پوچ است، چون از نتيجه ى اصلى باز مى مانيم به اسم دورانديشى، از دورانديشى واقعى محروم مى گرديم. حضرت فرمودند:  «وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ» هركارى را نهايتى است و به انتها مى رسد.  «سَوْفَ يَأْتِيكَ مَا قُدِّرَ لَكَ» به زودى آن چه برايت تقدير شده به سراغ تو مى آيد. محدوده اى براى تو مشخص شده كه به زودى به سراغ تو مى آيد. امام (ع) از طريق اين جمله مى خواهند به ما بصيرت خوبى بدهند تا در دنيا گرفتار تصميمات غلط و افراطى نشويم. مرگ ما تعيين شده است و از آن گريزى نيست، يا 60 ساله مى ميرى يا 70 ساله يا 20 ساله. ولى اين كه در اين مدت چطورى اين فرصت را به انتها برسانيم مهم است. اگر از اين كه مرگ مى آيد غفلت كنيم، باز مرگ مى آيد ولى ما غافلانه با آن روبه رو مى شويم، چون فكر كرده ايم ابدى هستيم.

بهترين موضع گيرى ها
نوع موضع گيرى انسانى كه فكر مى كند در دنيا زندگى ابدى دارد به گونه اى است كه تمام فرصت خود را ضايع مى كند. كسى كه فرصتى به او بدهند ولى او فرصت را فرصت نداند، فرصت كه تمام مى شود عملًا تمام فرصت را ضايع كرده است. بصيرتى كه امام (ع) مى خواهند به ما بدهند اين است كه اى آدم ها دقيق فكر كنيد كه شما اگر حيات دنيايى را يك حيات مقدَّر نگيريد از آن درست استفاده نمى كنيد. بينشى كه فرهنگ غرب به افراد مى دهد اين نيست كه منكر مرگ شوند چون هر انسانى مى داند مى ميرد، ولى آيا در آن فرهنگ انسان طورى زندگى مى كند كه متوجه باشد مى ميرد؟ يا متأسفانه طورى زندگى را شكل مى دهد كه گويا هرگز نمى ميرد. چون در آن فرهنگ بينش انسان ها نسبت به دنيا مشكل دارد نه اطلاع آن ها از مردنِ در دنيا. هر آدمى مى داند كه مى ميرد و امام اين را نمى خواهند بگويند. امام مى فرمايند يك طورى بينديش كه تو تقديرى دارى كه به انتها مى رسد. اگر اين طور فكر كردى كه اين زندگى مرزى دارد درست عمل مى كنى. هركدام از ما قبلًا با مشكلى روبه رو شده ايم و نسبت به آن عكس العملى داشته ايم، اگر در آن مدت متوجه بوديم آن مشكل يك تقدير و انتهايى دارد و بالاخره تمام مى شود طورى عمل مى كرديم كه فقط خوب امتحان داده باشيم وگرنه خود را مى باختيم.