صفحه ١٥٥

ابدى را مى شناسد. مشكل اين جاست كه بودن ابدى خود را طورى تصور كنيم كه گويا در اين دنيا ابدى هستيم، عرض كردم همه ى مصيبت از اين جا شروع مى شود، و انسان به جهت اين بينش غلط، همه ى زندگى را با انتخاب هاى غلط ادامه مى دهد. حضرت امام الموحدين (ع) در اين فراز از نامه به فرزندشان در رابطه با توجه به ابديت، يك بينش بسيار دقيق ارائه مى دهند.
مى فرمايند: فرزندم!  «أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْيَا» تو براى ابديت آفريده شده اى و نه براى دنيا، تو براى دنيا خلق نشده اى، دنيا جنس گذران و تغيير است. در دنيا فرسايش و پيرى هست، امّا جنس تو فرسايش و پيرى نيست. تو غير از بدن و اعضايت هستى. تو فقط تويى، جدا از بدن و اعضاى آن. فرزندم! تو ابديت دارى ولى دنيا ابديت ندارد، پس تو براى دنيا خلق نشده اى، خود را مواظب باش كه به دنياى ناپايدار گره نزنى.
خيلى عجيب است كه آدم خود را در سايه هاى زندگى مصرف كند. سايه ها مى ميرند و او مى ماند، ولى بدون هيچ محتوايى. كسى كه وقتش را صرف سايه كرد، سايه چون حقيقت ندارد، مى رود، اما او نمى رود. گفت:

         عاقبت تو رفت خواهى ناتمام             كارهايت ابتر و نان تو خام 

اين كه به خودت بفهمانى اين دنيا نمى ماند و تو مى مانى و تو براى رفتنى، نه براى ماندن، چنين بصيرتى تمام موضع گيرى هاى انسان را تصحيح مى كند. نمى دانم موضوع را از كدام طرفش نگاه كنيم، از خوبى هاى توجه به ناپايدار بودن دنيا، يا از بدى هاى غفلت از اين موضوع.

ريشه اضطراب هاى جهان مدرن 
انسان ها در غرب از موقعى شروع به اضمحلال نمودند كه اضطراب روحى از آينده به سراغشان آمد و از موقعى گرفتار اضطراب از آينده ى خود شدند كه خواستند از نظر روحى زندگى دنيايى را براى خود يك زندگى ابدى سازند. در حالى كه دنيا ناپايدار است و آن ها هم ناخواسته با ناپايدارى اين دنيا روبه رو مى باشند و لذا هر روز با اضطرابى جديد روبه رو هستند، زيرا حيات ابدى را از منظر خود حذف كرده اند و آن را جزء بينش خود قرار نداده اند و اين، همه ى مصيبتِ يك تمدن است.