صفحه ٦٢

دقّت در وسيله ى رسيدن 
بعد مى فرمايند: فرزندم! آيا مى شود اين راه را بدون توشه بروى؟ آيا مى شود كه اين راه را بدون وسيله بروى؟ مى فرمايند:
 «وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِيَادِ»؛
تو بى نياز نيستى از اين كه در اين راه وسيله خوبى انتخاب كنى و طلب خوبى داشته باشى، پس فرزندم!
 «وَ قَدِّرْ بَلَاغَكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْر»؛
 «بلاغ»؛ يعنى آنچه كه انسان را به مقصد مى رساند. ما وقتى مى خواهيم به خانه برسيم بلاغمان يا پاهايمان است، يا وسيله نقليه، مى فرمايد: اگر مى خواهى به مقامات معنوى برسى، بلاغت را تعيين كن و آن را اندازه بزن، ببين آيا قدرت آن را دارد كه تو را به مقصد برساند؟ آن هم در حالتى كه تو سبكبار باشى.
گاهى انسان مى خواهد به مسافرت برود اما آنقدر بار خود را سنگين مى كند كه تا رسيدن به مقصد جان مى كَند. در زمانِ كودكى ما، پيرمردى در همسايگى ما بود- خدا رحمتش كند- مى گفت: مى خواستم پياده به مكه بروم، با مقدارى كشك كوبيده و مقدارى آرد و كمى پول به راه افتادم، با آردها نان مى پختم و كمى از كشك ها را در آب حل مى كردم و با نان مى خوردم. مى گفت: غذاى من در اين سفر نان و كشك بود، رفتم مكه و برگشتم. نمى خواهم بگويم شما اين گونه باشيد. مى خواهم بگويم كه ملاحظه كنيد وقتى مقصد متعالى است چقدر راحت انسان مى تواند با كمترين بار خود را به مقصد برساند، مطمئن باشيد عموماً سنگينى بار، هم در دنيا روح ما را از تحرّك مى اندازد و هم در قيامت تعلقات روحى نمى گذارد ما سبكبار به سوى لقاءالهى سير كنيم. تعلقات، روح را سنگين مى كند و از سير به سوى مقصد متعالى اش كه همان لقاءالهى است باز مى دارد.
حضرت مى فرمايند: فرزندم! اندازه ى آنچه كه تو را به مقصد مى رساند تعيين كن، و جايگاه آن را در زندگى خود مشخص نما. ببين چه چيزى تو را به خدا مى رساند؟ مسلّم شريعت الهى توان آن را دارد كه ما را به مقصد برساند، چون شريعت الهى ما را از تعلقات بيهوده آزاد مى كند و از وهمياتِ دست و پاگير نجات مى دهد. وقتى خواستيم به دستورات شريعت الهى عمل كنيم، عملًا مجبوريم از خيلى از تعلقات دست برداريم. اگر انسان بخواهد نماز اول وقت بخواند و در ضمن ببيند آخر فلان سريال هم چه مى شود، و دلش با آن فيلم