صفحه ٣٨٠

گواراترين نوع پيروزى مى دانند، زيرا درست است پيروزى بر دشمن براى روح و روان انسان گوارا و آرامش بخش است ولى بسيار فرق است بين اين پيروزى كه براى قوه غضبيه گوارا باشد، و بين آن پيروزى كه براى فطرت گوارا است.

كشتن دشمنى ها
سپس در ادامه فرمودند اگربه هر دليلى به اين نتيجه رسيدى كه با دوست خود قطع رابطه كنى، آن طور رابطه ات را قطع نكن كه جايى براى برگشتنِ رفيقت نماند. همان طور كه به ما گفته اند در دوستى ها آن چنان دلت را به دوستت نده كه تمام دل را به او داده باشى، اين جا هم به ما مى گويند آن چنان پايه جدايى را مگذار كه آن جدايى همه جدايى باشد و موجب خشمى پايدار گردد. اولًا: در شرايطى كه چنگال هاى انسان ها به سوى همديگر دراز است امكان صعود روحانى براى هيچ كدام ممكن نيست. در همين راستا فرمودند: غضب خودت را بنوش و نرم خويى پيشه كن. بعد مى فرمايند حالا اگر جايى هست كه بايد با برادرت قطع رابطه كنى و هيچ راهى جز بُريدن رابطه با او نمانده، طورى اين كار را بكن كه اگر بعد از مدتى چنگال هاى رفيقت تبديل به انگشتان محبت شد جايى براى دست دادنِ محبت آميز مانده باشد. شايد يكى از نتايج اين كار از بين بردن دشمنى دشمنان است، زيرا وقتى دشمنان بهانه اى براى دشمنى نداشتند ما مى توانيم مقاصد خود را جلو ببريم. نمونه اش برخوردى است كه رسول خدا (ص) با ابوسفيان داشتند. وقتى مكه فتح شد حضرت خانه ابوسفيان را محل امن قرار دادند و بعد هم فرمودند: «انْتُمُ الطُّلَقا» شما را آزاد كردم و هر چه بود گذشت. زيرا به گفته مولوى:

         گر شوم مشغول اشكال و جواب             تشنگان را كى توانم داد آب 

اگر پيامبر (ص) تمام انرژى خودشان را به كار مى گرفتند تا ثابت كنند ابوسفيان به دروغ مسلمان شده است، حالا از آن به بعد جنگ بين رسول خدا (ص) و ابوسفيان علنى مى شد، آن هم در شرايطى كه كارهاى بزرگ روحانى و معنوى مانده است، آيا در آن صورت براى پيامبر (ص) فرصت به انتهارساندن مأموريتشان باقى مى ماند؟ هنر پيامبر (ص) در آن شرايط همين بود كه انگيزه مقابله ابوسفيان ها را با خود از بين ببرند. گفت:

         آن بزرگانى كه ره طى كرده اند             گوش بر بانگ سگان كى داده اند
             رهرو پيغمبرانى ره سپر             طعنه خلقان همه بادى شِمُر