صفحه ٢٦٢

شهر تهران هم كه بيايد باز هم راضى نيست، مى خواهد به نيويورك برود، هر چند وقتى به آنجا هم رفت باز راضى نيست، همان طور كه ساكنان نيويورك راضى نيستند. چون در عالَم تجدد، انسان گرفتار نوعى از ارزش ها مى شود كه هر چه لوكس تر، بهتر. در صورتى كه فرهنگ دينى اين است كه هر چه از خدا است و به راحتى قابل دسترس است، بهتر. و لذا به جاى آن كه سراسر عمر به دنبال آرمان هاى خيالى باشد و از نظر معنويت در نهايتِ بى محتوايى بميرد، زندگى زمينى را تبديل به راهى مى كند كه به طرف معنويت ابدى سير كند. او متوجه است و به اين بصيرت رسيده است كه زندگى در دنيا آنچنان سخت نيست كه انسان مجبور باشد خود را اين چنين گرفتار ابزارهاى پيچيده كند و به حدّ افراطى با طبيعت الهى به جنگ برخيزد و آن را ويران نمايد. حال با اين مقدمات به فرمايش حضرت بنگريد كه فرمودند: «وَ حِفْظُ مَا فِي يَدَيْكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِي يَدَيْ غَيْرِكَ». نگهدارى و بهره مندى از آن چه در نزد تو است براى من دوست داشتنى تر است از اين كه طالب چيزهايى باشى كه در دست غير است. باز تأكيد مى كنم، عنايت داشته باشيد كه اين يك فرهنگ است مبادا دوستان اين مطلب را در حدّ يك تذكر اخلاقى محدود كنند. حكيم بزرگى چون حضرت على (ع) استراتژى و راه كار كلان زندگى صحيح را تعيين مى فرمايند، سخنى است با هدف جمع بندى شخصيت، در راستاى نگرشى بلند به عالم و آدم. سخنى است كه غفلت از آن منجر به بحران در روان فرد و جامعه مى شود، همان چيزى كه شما امروزه آن را به خوبى در جهان احساس مى كنيد. در واقع توجه به سخنان حضرت موجب مى شود كه انسان قدرت تحليل حادثه ها را پيدا كند و علت بحران هاى جهان كنونى را درست ارزيابى نمايد.

غنى ترين ملت 
ممكن است انسان در مقابل توصيه هاى حضرت فكر كند توصيه هاى سختى است لذا حضرت (ع) در ادامه مى فرمايند:
 «وَ مَرَارَةُ الْيَأْسِ خَيْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ»
تلخى نااميدى از آن چه در دست مردم است بهتر است از نيازمندى به مردم.
در توصيه هايى كه در رابطه با نماز شده مى فرمايند: وقتى مى خواهى نماز بخوانى، بايد از همه مردم مأيوس باشى يعنى اگر اميد به مردم داشته باشى اصلًا حضور قلب پيدا نمى كنى. اين جا هم حضرت مى فرمايند: يأس از آن چه در دست مردم است، و دل كندن از آن ها با آن كه