صفحه ٥٢١

وقتى افراد همديگر را سرگرم كنند
فرهنگ بذله گويى و خنده، احساسات را برمى انگيزاند و همه چيز را به موضوعات سرگرم كننده تبديل مى كند، و هيچ چيز جز سرگرمى را چيز نمى داند. نيل پستمن در همان كتاب مى گويد: «مردم آمريكا در هركجا كه هستند با يكديگر گفتگو نمى كنند، بلكه همديگر را سرگرم مى كنند. وقتى هدف از زندگى بى غمى شد، تلاش همه اين است كه همديگر را بخندانند، نه اين كه به همديگر تذكر دهند. مردم آمريكا ديگر براى همديگر حرف ندارند بلكه يكديگر را سرگرم مى كنند»، و مصيبت از آن جا بروز مى كند. انسانى كه فكرش سطحى و فرهنگش خنده شد، چيزى و كارى جز خنديدن و خنداندن را به رسميت نمى شناسد. حال بگوييد در چنين فرهنگى و براى چنين مردمى پيامبران چه جايگاهى دارند؟ مردمى دَم دَمى مزاج و هر دَم خوش باش، اصلًا ثبات شخصيت ندارند تا تفكر و تعقل در حقايق برايشان ممكن شود.
نيل پستمن مى گويد: «آمريكاييان كه سرگرم ترين ملت جهان هستند، كم اطلاع ترين و بى خبرترين مردم جهان نيز هستند».
ما دوباره مى خواهيم تأكيد كنيم؛ در فضاى مضحكه، مذهب خصلتش را از دست مى دهد. يعنى در فضاى شوخى و سرگرمى تبليغ مذهبى ممكن نيست، آنچه در آن فضا به نام مذهب ارائه مى شود، سرگرمى است و نه مذهب.
مشخص است كه جدّى ترين و سنگين ترين حرف، حرف خدا است. خداوند در قرآن به رسولش (ص) مى فرمايد: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا» «1»
 آماده و جدّى باش كه به زودى گفتارى سنگين براى تو مى آوريم. و به حضرت توصيه مى فرمايد در دل شب مشغول عبادت باش تا قلبت آماده پذيرش وَحى گردد. حال در فضاى شوخى و بذله گويى، آيا گوشى مى ماند كه آن حرف هاى جدّى و سنگين را بشنود؟ آيا ارائه سنگين ترين حقايق آسمانى در فضايى كه انسان ها سر به هوا و طالب خنده و شوخى هستند، بازى كردن با سخنان دينى نيست؟ هرچه فضاى ارائه سخنان الهى به جديت و وقار نزديك باشد آمادگى پذيرش بيشتر است و امكان ارائه حرف هاى حكيمانه عملى است.