صفحه ٢٠٣

گيرى، خداوند دنيا را به تو معرفى كرد، و دنيا خودش را به تو نشان داد، زشتى ها و مصيبت هايش را به تو نماياند. دنيا آن چنان است كه اهلش چون سگان بر روى يكديگر پارس كننده و درندگانى را تربيت مى كند كه به دريدن حريص اند. بر سر هم زوزه مى كشند، قدرتمندانشان ضعيفانشان را لگدكوب مى كنند، و بزرگانشان كوچكانشان را در تسخير خود قرار مى دهند. بعضى ازآن ها همچون چارپايانِ رها، و دسته اى ديگر چون چارپايانِ بسته اند. در كار خويش سرگردان، هدفشان پوچ و تلاششان بى ثمر است. اهل دنيا را نه هدايتگرى است و نه حجتى، دنيا آن ها را به جاده تاريكى و كورى مى كشاند. دنيا چشم آن ها را از مناره هاى نور و هدايت برمى گيرد. و سركشى آنها در دنيا آنها را به حيرت و گمراهى مى برد.
فرزندم! اهل دنيا در نعمتِ دنيا غرق مى شوند. و آن وقت دنيا را پروردگار خود مى گيرند. از كوير خشك دنيا ميوه هاى نجات مى طلبند، دنيا را ربّ خود مى گيرند و از رّب حقيقى غافل مى شوند. دنيا بازيشان مى دهد و آن ها هم بازى مى خورند و ماوراء دنيا را فراموش مى كنند.

فرار از دنيا به دنيا
در جلسه قبل تا حدّى اين موضوع مورد بررسى قرار گرفت كه امام (ع) فرمودند: دنيا، اهلش را بازى مى دهد، آن ها هم بازى مى خورند. توجه به اين نكته از موضوعات مهم آسيب شناسى جامعه است. انسان گاهى تعجب مى كند بعضى افراد چيزهايى را قبول مى كنند كه اصلًا هيچ عقل عادى در شرايط عادى نمى تواند آن ها را قبول كند، اينجاست كه مى فهميم چطور دنيا اهلش را به راحتى بازى مى دهد.
اگر كسى دنيا برايش جدى شد و مرگ را نديد و از موقت بودن حيات دنيا غافل شد واقعاً بصيرت خود را از دست مى دهد و با اندك خيالى تحريك مى شود. آرى! اين سخن، سخن بزرگى است كه بفهميم؛ «دنيا اهلش را بازى مى دهد و آن ها هم بازى مى خورند». ديدن اين مسئله، بصيرت مى خواهد حال كه ما آن بصيرت را نداريم لااقل دست خود را بدهيم به دست اميرالمؤمنين (ع) كه آن بصيرت را در اوج خود دارند. كسى كه نسبت به دنيا و بازى هاى پيچيده آن بصيرت لازم را ندارد بايد هنر آن را داشته باشد كه دستش را بدهد به كسى كه در دنيا با بصيرت حركت مى كند. گفت:

         دست كورانه به حبل الله زن             جز بر امر و نهى يزدان بر متن