صفحه ٢٢٣

زندگى دنيايى، درون خود را تغيير داد و شايسته ى قرب به حق گرديد. انسان با چنين هدفى با سجده در مقابل خدا از همه گنج ها بيشتر چيز به دست مى آورد. چون در اين حالت به جاى اين كه دنيا را براى تصاحب بيشترِ آن تغيير دهيم، نظرمان آن است كه درون خود را تغيير دهيم و درون را شايسته قرب كنيم. مگر در سجده چه مى خواهى؟ تصورمان اين است كه خدايا من هيچم هيچ، تو همه چيزى، همه چيز. در اين رويكرد صفحه جان انسان آماده مى شود كه انوار ربوبيت الهى بر جانش سرازير شود و از درون شكوفا گردد و لذا اظهار مى دارى «سُبْحانَ رَبّيَ الْاعْلَيَ وَ بِحَمْدِهِ» يعنى پروردگار بلند مرتبه ى من، از هر گونه نقصى منزه است و در اوج كمال مى باشد و من به حمد او مشغولم و ناظر بر كمالات او هستم. با زبان حال مى گويى: اى همه چيز بر هيچ نظر كن. از اين طريق بندگى خود را تقويت مى كنى، حال اگر بندگى كردى، خدا هم بنده پرورى مى كند. وقتى خود را نديدى، ربوبيت او را در جلوات مختلف خواهى ديد، و از همه مهم تر، قرب او را نسبت به خود مى يابى، كسى كه فهميد آمده است در اين دنيا تا خود را تغيير دهد، ارتباط او با دنيا آنچنان مى شود كه ديگر همّت اصلى او صرف تغيير طبيعت نمى گردد، تا هر روز به يك قسمت از دنيا مشغول باشد، بلكه درصدد تغيير خود است در كنار طبيعت. در چنين حالتى دائم نظرت به ماوراء اين دنياست.

وقتى دنيا مسير باشد و نه مقصد
حضرت در ادامه مى فرمايند: «وَ أَنَّكَ فِي سَبِيلِ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ» تو دارى همان مسيرى را مى روى كه گذشتگان رفته اند. و به همان شكل دنيا را ترك مى كنى كه آن ها ترك كردند، جوان و پير هم ندارد. هر كس بيشتر اين نكته را بفهمد شعور بيشترى دارد، نه هر كس بيشتر پير شده بيشتر متوجه اين نكته شده است. هركس با چشم بصيرت مى تواند ببيند كه مسيرش همان مسير حركت گذشتگان است كه امروز نيستند. اين نوع نگاه؛ بصيرت ما را نسبت به دنيا روشن مى كند و نمى گذارد دنيا حجاب ما شود و از ارتباط با خدا و توجه به ماوراء دنيا محروم شويم. از نردبان بايد گذشت تا به بام رسيد، بعد كه به بام رسيديم ديگر بايد نردبان را رها كنيم. گفت:

         چون رسى بر بام هاى آسمان             سرد باشد جستجوى نردبان