صفحه ٤١٥

شخصيت حيوان تعقل و سنجش و موازنه و تفكر نيست. حضرت مى فرمايند حالا كه رفتار حيوان با كتك عوض مى شود، اگر كسى خواست شخصيت حيوانى نداشته باشد بايد براى تغيير رفتار خود برنامه ديگرى بريزد و آن عبارت است از توجه به آداب و سنت هاى انسان هاى بزرگ، و اين كه آن ها چگونه راه سعادت را با تغيير رفتار خود طى كردند.

شرط تحقق ادب حق 
سه نوع ادب داريم كه اگر رعايت كنيم راه صحيح را طى كرده ايم: ادب حق، ادب دين، و ادب خَلق. تنظيم رابطه خود با خدا را «ادب حق» گويند، به اين معنى كه رفتارى را انجام دهيم كه عمل ارتباط با خدا درست انجام گيرد. در صورت موفقيت در «ادب حق» بركات فوق العاده اى براى انسان حاصل مى شود. ادب دوم تصحيح رابطه بين خودمان و دين است، و ادب سوم تصحيح رابطه بين خودمان و خلق مى باشد كه عموماً روى ادب نوع سوم بيشتر تأكيد مى شود، در حالى كه اگر «ادب حق» رعايت نشود و رابطه انسان با خدا تصحيح نگردد محال است رابطه انسان با خلق درست انجام گيرد. همچنان كه اگر دل شوق ارتباط با خدا نداشت، ادب دين كه راه ارتباط با خداست رعايت نمى شود. ادب دين عبارت است از حفظ حريم دستورات دين و به كمك اين دستورات خود را به تعادل توحيدى رساندن و اميال خود را در كنترل درآوردن. خيلى ها آداب دينى را مى خواهند رعايت كنند ولى چون هدفشان نفى نفس امّاره نيست، همين كه منافعشان به خطر افتاد از دستورات دين سرباز مى زنند. چون مقصد اصلى «ادب دين» را فراموش مى كنند. وقتى انسان متوجه شد شرط تقرب به خدا نفى منيت و انانيت است و دين وسيله چنين كارى است نه تنها در مواقعى كه اميال نفس امّاره را به دستور دين بايد زير پا گذارد ناراحت نمى شوند بلكه متوجه اند در چنين شرايطى است كه يك قدم به قرب الهى نزديك مى شوند. اگر از اين موضوع غفلت شود انسان ها تا وقتى رعايت آداب دين را مى كنند كه مشكلى براى نفس امّاره شان پيش نيايد ولى همين كه مشكل پيش بيايد دستورات دين را زير پا مى گذارد. ربا نمى خورد، اما وقتى ديد زندگيش طورى گير كرده كه هيچ كار ديگرى نمى تواند بكند، ربا هم مى خورد و ميل نفس امّاره را تأييد مى كند و راه تقرب الهى را براى خود سدّ مى نمايد. چون از جايگاه آداب و دستورات دين غفلت كرده است. و اين هم به جهت آن است كه نسبت به ادب حق و جايگاه آن حساس نيستند و به جاى قرب به حق، قرب به نفس امّاره مدّ نظرشان است. وقتى تمام مقصد انسان جلب نظر و رضايت