صفحه ١٤٧

اجل مبهم است، و اين علاوه بر اجل مسمّى است، پس مى شود از خدا بخواهيد عمرتان دراز بشود و قبل از سرآمدن عمر و رسيدن اجل مسمّى، به طور ناقص از اين دنيا نرويد. و بعد مى فرمايند: علاوه بر طولانى شدن عمر، صحت بدن را هم در دعا از خدا مى خواهى، تا گرفتار بيمارى هاى آن نگردى و از كمال معنوى باز نمانى. گاهى انسان بيست سال مشغول بيمارى معده اش مى شود، مى خوابد، غصه مى خورد كه معده اش خراب است، بلند مى شود مواظب است معده اش بدتر نشود، در افق روحش جز معده ى خراب و يا قلب بيمار چيزى وجود ندارد. اين چيز بدى است. خودِ اين يك نوع بلاست. مى فرمايد: از طريق دعا از خدا صحّت بدن مى خواهى و اين هم چيزى است كه جز خدا احدى نمى تواند به تو بدهد. و نيز از خدا وسعت رزق طلب مى كنى تا گرفتار تنگناى رزق و فقر آزار دهنده نشوى و از زيبائى هاى زندگى كه همان آرامش جهت بندگى خدا و خدمت به خلق است، باز نمانى.

دعا؛ عامل نجات از تنگناى ماديات 
پس از اين كه جايگاه دعا را در سنت الهى روشن كردند و فرمودند از خدا چه چيز بخواه، حال مى فرمايند:
 «ثُمَّ جَعَلَ فِي يَدَيْكَ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَكَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ»؛
سپس با توجه به سنت و نظام دعا، خداوند در دستان تو كليدهاى خزائن خود را قرار داده، با رخصت و اجازه اى كه در دعاكردن به تو داده است.
خود خداوند اجازه داده كه از او بخواهيم و دعا كنيم، يعنى عملًا در دست ما كليد خزائن خود را قرار داده است. سنت خدا چنين است كه از طريق دعا خزائن او بر روى ما گشوده شود. پس چرا دعا نكنيم؟ و چرا چيزى را كه از طريق دعا حل مى شود از راه ديگرى بخواهيم آن را حل كنيم و ناكام بمانيم؟ فرهنگ دعا كردن و اين كه متوجه باشيم چنين قاعده اى در عالم هست، فرهنگ زيبايى است و به واقع انسان را از تنگناى اميدوار شدن به ماده و ماديات نجات مى دهد. كارى كنيم كه قلب ما اهل دعا بشود و «خداداشتن» از طريق دعا برايمان حفظ شود. كسانى كه دعا نكنند آهسته آهسته، خداداشتن از صفحه ى قلبشان مى رود. خداوند در قرآن مى فرمايد: