صفحه ١٩٢

نمى گويد، از آن جهت كه ما فريفته دنيا شده و صداى دنيا را نمى شنويم مشكل دار مى شويم. هر چه فرياد مى زند كه عمرهايتان را مى دزدم، من يك جهنمِ سيرى ناپذير هستم، مى كُشمتان؛ سرگرمتان مى كنم، با افتخارات دروغين فرصت ها را از شما مى گيرم؛ ما نمى شنويم. حضرت مى فرمايد:
 «وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا»؛ دنيا خود را براى تو وصف كرد «وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا»؛ و از زشتى هايش پرده برداشت. و تو آن زشتى ها را در اهل دنيا مى بينى.

ريشه ى رذالت هاى اهل دنيا
فرزندم!
 «فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ»؛ اهل دنيا سگانند عوعو كنان، و درندگانى اند حريصِ به شكار، «يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ»؛ بر سر هم زوزه مى كشند.
مى فرمايند، اهل دنيا را ببين چرا به اين روز افتاده اند؟ آيا جز اين است كه ياد مرگ را از صحنه ى زندگى بيرون كردند و اصالت را به دنيا دادند؟ زندگى قيامتى خود را به عنوان اساسى ترين قسمت زندگى، نديده اند و مرگ را كه وسيله رسيدن به آن مرحله بود، از زندگى شان پنهان كردند و در نتيجه گرفتار دنيايى شدند كه چون سگان بايد براى آن بر سر و كله ى همديگر بزنند. حضرت اهل دنيا را تعبير كرده اند به  «سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ»؛ «سباع» يعنى آن درنده اى كه ميل دارد شديداً بدرد، نفسِ دريدن را دوست دارد، مثل شير نيست، مثل گرگ است، شير مى درد كه بخورد، گرگ مى درد كه بدرد. دريدن جزء زندگى اش است. مى فرمايد: اهل دنيا مثل گرگ مى شوند. «يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ»، زندگى شان تجاوز به همديگر مى شود. «بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ». يعنى متقابلًا نسبت به هم چنين هستند، اين ها همين طور نشسته اند مواظبند چطور همديگر را بدرانند، مثل گرگ هاى گرسنه كه دور هم مى نشينند و زوزه مى كشند تا يكى از آن ها خوابش ببرد، روى سرش بپرند و آن را بدرانند. «وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا» قدرتمندان اهل دنيا، ضعيف اهل دنيا را مى خورند، هيچ رحمى در زندگى شان نسبت به هم ندارند، «وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا»؛ بزرگ اهل دنيا كوچك آن را مقهور مى كند و به زير سلطه و حاكميت خود مى آورد. اهل دنيا در چنين حالتى از رذالت و دنائت قرار مى گيرند و اين اوج پستى است. ولى كسى كه زندگى دنيا را موقت ببيند، در نتيجه نسبت به دنيا حريص نخواهد بود و گرفتار چنين رذالت هايى نمى شود.
مى فرمايد اهل دنيا: «نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ»؛چهارپايانى هستند، بعضى رها و يَلِه، و بعضى اسير و گرفتار. بعضى ها با رودربايستى و رسوم من درآورى، خود را گرفتار كارهاى