صفحه ٤٥٠

راز پايدارى 
 «وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ كَانَ أَبْقَى لَهُ»؛
كسى كه حد خود را حفظ كند، آن حدّ برايش پايدار مى ماند.
آرى اگر كسى مرزهاى شخصيت خود را شناخت، سقوط نمى كند. اگر كسى حد خود را فهميد تلاش هايش از دست نمى رود، و برعكسْ آن كس كه به جهت تعدّى از حق به تنگنا مى افتد، به نتيجه نمى رسد. بايد از دو جمله اخير حضرت اين قاعده مهم را دريابيم كه هر كس قدر خود را نداند خود را به هلاكت مى اندازد. خداوند حدّ و مرزها و حقوق افراد را تعيين كرده است، بايد آن حدود رعايت شود تا حاصل كارهايمان حفظ شود. خداوند فرموده است يك مرد حق ندارد به همسرش امر كند اين ليوان آب را بده بخورم. ديگر از اين آسان تر؟ مى گويد اين حق را ندارد- بحث تفاهم بحث ديگرى است- يك وقت است اصلًا اين حرف ها بين دو همسر نيست ولى يك وقت است خودش را طلب كار مى داند، مى گويد اين آدم اگر ندانست چنين حقى ندارد و خود را طلب كار حساب كرد، به آنچه مى خواهد از طريق اين زندگى برسد، نمى رسد. آن هايى كه با خودخواهى كامل از بقيه طلب كارند بايد بدانند هيچ چيزى از آنچه مى خواهند حفظ كنند برايشان نمى ماند. خدا و پيغمبر (ص) حقوق ما را نسبت به همديگر مشخص كرده اند، حق ما همانى است كه خالق ما براى ما تعيين كرد، آنقدرى بايد از همديگر انتظار داشته باشيم كه خداوند تعيين نموده است. اگر بنده خودم را به شما تحميل كردم، به طورى كه شما مجبور شديد در مقابل من تحقير شويد، چاهى براى خود كندم كه در موردش بايد گفت:

         هر كه را مردم سجودى مى كنند             زهرها در جان او مى افكنند
             در چَهِى افكنده او خود را كه من             در خور شأنش نمى يابم رَسن 

يك وقت جنابعالى به جهت وظيفه دينى به فلان آقا احترام مى گذارى، اين كار خوب است، به شرطى كه آن آقا متوجه باشد اين احترام به خاطر خودش نيست. به قول آقاى قرائتى؛ مردمْ نجيب هستند كه حرف هاى ما را گوش مى دهند و به ما احترام مى گذارند، نه اين كه ما آدم حسابى هستيم. اگر متوجه مرز خود شديم و محدوديت هاى خود را شناختيم، مى فهميم كه حقيقت و اصل ما بندگى خداست. و اين نوع برخورد با خود موجب مى شود كه تلاش هاى ما بى ثمر نشود و عملًا سرمايه دار شويم، منتها سرمايه دار معنوى. فرمود: «الْعُبُودِيةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا