صفحه ٤٥١

الرُّبُوبِية»؛ «1»
عبوديت گوهرى است كه باطنش ربوبيت است. بندگى چيزى نيست كه بشود از آن فرار كرد، ما فقط بنده هستيم، رَبّ كه نيستيم. محى الدين مى گويد از استادم سؤال كردم كه چرا شما كمتر از شاگردانتان كرامت داريد، آخر هرچه اين شاگردان دارند از شماست؟ مى گويد؛ گفت: من مى خواهم بنده باشم آن ها مى خواهند رَبّ باشند، قدرت از آن خداست. بندگى كار ماست. حالا اگر بخواهيد به اصلتان برگرديد، بايد بندگى را محكم بگيريد، و هر كسى با ماندن در اصل خويش به حقيقت نزديك خواهد شد، پس هر چه انسان به بندگى بپردازد به اصل خود پرداخته و به همان اندازه با حقيقت مرتبط است. آب اگر در دريا رفت هرز نمى رود، اگر در بيابان ريخته شد هرز مى رود، اصل ما بندگى است. اگر به بندگى خود قانع شديم همه تلاش ما برايمان مى ماند زيرا حضرت (ع) فرمودند: «وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ كَانَ أَبْقَى لَهُ»؛ هركس به اندازه اى كه در حدّ خود ماند، آن محدوده برايش پايدار مى ماند. شما در دنيا با چنين توصيه هايى ببينيد آيا غمى براى شما مى ماند؟ همان غمى كه حضرت فرمودند با عزائم صبر و حُسن يقين از خود دور كن. گفت:

         خون غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام             هر غمى كو گرد ما گرديد شد در خون خويش 

 «والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»