صفحه ٥٣٣

كه مجموعه ى ملت در خطر است و اسير بحران، و در چنين حالتى است كه مرگِ تدريجى فرهنگ و زوال آن تهديدى واقعى به شمار مى آيد».
سازمان هاى غول پيكر دنيا مى نشينند انرژى و فكر صرف مى كنند ولى به جاى تلاش جهت رشد فكرى انسان ها، برنامه هاى خنده زا توليد مى كنند و كشورهايى مثل ما هم پول ملت را مى دهيم و آن برنامه ها را مى خريم تا مردم خود را با اين گونه برنامه ها سرگرم كنيم. شرايط طورى شده كه اگر بگويى فرهنگ خنده براى آينده ملت خطرناك است مى گويد يعنى گريه كنيم؟ زيرا كارى غير از خنده نمى شناسد كه آن كار گريه نباشد ولى خنده هم نباشد. و اين به جهت آن است كه يك پراكندگى و از هم گسستگى و قطعه قطعه شدن روح اجتماعى به ميدان آمده، و به واقع هم به راحتى نمى توان آن را ترميم كرد مگر از طريق همين نوع توصيه هايى كه حضرت مولى الموحدين (ع) پيشنهاد مى كنند. چون روح ها در آن فرهنگ همه از هم بيگانه مى شوند و با سخنان انسانى قدسى و پذيرفته شده مى توان آن بيگانگى را به يگانگى تبديل كرد.
وقتى تمامى وجود يك فرهنگ از درون با خُوره ى خنده و تفريح رو به نابودى است و زمانى كه عناصر اصلى فرهنگِ جامعه در قالب لذت و سرگرمى درآمده است و از ريشه در حال خشك شدن است، جز با سخنان حكيمانه ى انسانى قدسى نمى توان مشكل را رفع كرد، فقط اخطارهاى اولياء الهى در چنين بحران هايى راه نجات را مى نماياند.

الگوهاى خطرناك 
خطرناك ترين مرحله براى هر ملت وقتى است كه شخصيت هايى كه به خنده و سرگرمى مشهورند جهت آموزش و هدايت و تربيت جامعه پا به ميدان گذارند، در اين حالت است كه حكيمان و اولياء الهى منزوى گشته و مردم بدون آن كه بفهمند از بركات وجودى آن ها محروم خواهند ماند. كسانى در اين جامعه مدّ نظر افراد جامعه قرار مى گيرند و مورد احترامند كه كارشان برطرف كردن به اصطلاح، «رنج كم خنديدن جامعه» است. بى محتواترين افراد الگوى فكرى و رفتارى جامعه را به آن ها پيشنهاد مى كنند. چون نگرانى مردم آن نيست كه چرا به جاى «انديشيدن»، «مى خندند». نگرانى آن ها اين است كه چرا كم سرگرمند و كم مى خندند. زيرا «انديشيدن» يكسره كنار گذاشته شده است. بى محتواترين شخصيت ها در فرهنگ خنده و سرگرمى با ارزش ترين شخصيت ها مى شوند.