صفحه ٥٥٧

فرمودند مبنى بر حضور بيشتر زنان در خانه و لطيف بودن روحيه آن ها بتوان موضوع را با حفظ اسلام ناب در بستر صحيحى قرار داد.

مربى و آسودگى روان 
همه شما قبول داريد كه روحيه ى حساس و عرفانى زنان نياز به آرامش و آزادبودن از ارتباطات آشفته دارد. زيرا مربى واقعى براى اين كه ظرائف روح افراد تحت تربيت خود را درك كند، بايد روحى لطيف و عرفانى داشته باشد و روح لطيف اگر درگير مسائلى خشن شد، به زحمت مى افتد و از كار ظريفى كه به عهده دارد باز مى ماند. اگر تربيت از طريق روح هاى لطيف ممكن است بايد اين روح ها در كشاكش مشكلات اجتماعى گرفتار نباشد. و اگر كار ظريف تربيتى به عهده ى زنان با آن روح عرفانى خاص نباشد مسلّم شخصيت ديگرى كه تا آن حدّ دقيق، چنين كارى را انجام دهد نخواهيم داشت. معلم و كتاب و پدر هيچ كدام آنچه را زنان انجام مى دهند نمى توانند انجام دهند. در تربيت دو چيز ضرورى است؛ يكى لطافت و صفاى روح، و ديگرى روحيه انس گيرى. مسلّم پدرى كه صبح مى رود و شب مى آيد، اگر بر فرض هم اين دو خصوصيت را داشته باشد نمى تواند اعمال كند. از طرفى آن انسى كه روح لطيف كودك نياز دارد عموماً در روح مردان نيست. علاوه بر كودكان حتى جوانان هم آنقدر كه با مادرشان مى توانند تماس و انس بگيرند با پدرشان نمى توانند. حال اگر به چنين روحيه اى نياز داريم، كه داريم، و حال كه چنين روحيه اى به طور فطرى در زنان هست، پس همه افراد جامعه بايد سخت مواظب زنان باشند كه در گير و دار زندگى، روحيه ى تربيتى آنان آسيب نبيند. و حضرت على (ع) در اين راستا به فرزندشان توصيه مى كنند چون پهلوانان با زنان برخورد نكن و بارهاى زندگى را بر دوش آنان مگذار.
كار وقتى مشكل مى شود كه زنان نيز از گوهرى كه در وجودشان هست غافل باشند و در جهت رشد آن تلاش ننمايند، و نه تنها در رشد آن كوشش نكنند بلكه خود را در ورطه هايى بيندازند كه روحيه شان به روحيه اى مردانه تبديل شود. چون به قول خودشان مى خواهند از مردها عقب نيفتند! «پهلوانْ خانم» شدن كه هنر نيست، زن بودن هنر است، در زن بودن گوهر خدمت نهفته است و در پهلوان بودن قدرت، وقتى اين دو در زن جابجا شود و روحيه ى إعمال قدرت جاى ارائه خدمت را بگيرد، مثل اين است كه سركه ها شيرين، و شربت ها ترش شود، در اين صورت هيچ كدام به كار نمى آيند.