صفحه ٢٩٠

وقتى روشن شد كه چنين قاعده اى در عالم و آدم هست، در مقابل سختى هايى كه پيش مى آيد برخورد خاصى از خود نشان مى دهيم، چون سختى ها و تنبيه ها بستر بيدارى فطرت است، خداوند مى فرمايد: «وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا»؛ «1» چون به انسان سختى يا ضرر برسد ما را مى خواند، چه در حالت نشسته، چه در حالت ايستاده. از اين جا مى توان نتيجه گرفت كه براى اصلاح خود بايد خود را در معرض سختى ها قرار داد، يا لااقل از سختى هايى كه خدا جهت تنبيه و اصلاح ما فراهم مى آورد فرار نكرد و كارى نكنيم كه احكام و حدود الهى در جامعه تعطيل شود. گاهى مصيبت ها از يك جهت تحفه الهى است تا جامعه يا انسانى را كه از تعادل خارج شده به تعادل باز گرداند. فراركردن از آن ها خود را به هلاكت نزديك كردن است، هنر ما بايد آن باشد كه جايگاه آن ها را بشناسيم تا از آن ها نتيجه بگيريم وگرنه گرفتار استدراج مى شويم. پس طلب رفاه دائمى كار عاقلانه اى نيست به طورى كه همواره به دنبال بر آورده شدن آرزوهاى نفس اماره خود باشيم و هرگز نخواهيم آن را ناكام بگذاريم.

كوته انديشى و آرزوهاى بلند
حضرت در راستاى گريز از رفاه زدگى هاى آرمانى مى فرمايند:
 «وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى»
بپرهيز از آرزوهاى بلند كه آن كالاى احمقان است.
فرزندم اگر به آرزوهاى دنيايى دل ببندى و بر آن ها تكيه كنى كار احمقان را كرده اى و با چيزى به سر برده اى كه احمقان با آن به سر برده اند. بعضى ها زندگى در دنيا را عوضى گرفته اند و از آن چه بايد بشوند به كلى غفلت كرده اند و لذا تمام روح و روان آن ها را خيالات و آرزوهاى دنيايى پر مى كند، به طورى كه مى خواهند در اين دنيا كاملًا راحت باشند، مثلًا كنار يك درياچه، ويلايى چند طبقه داشته باشد كه به هر طرف خواست بچرخد. يك هلى كوپتر هم داشته باشد كه از همان جا بلند شود و هر كجا خواست برود و هيچ سختى نكشد. حضرت مى فرمايند در اين نوع آرزوها به سر بردن با چيزهايى كه احمقان به سر مى برند، به سربردن است. چنين افرادى چون سختى هاى طبيعى را نمى خواهند، اين نوع آرزوهاى دنيايى در آن ها