صفحه ١٩٤

مى رود مغرور مى شوى و چون پايين آيد، فرياد مى زنى. و از اين طريق زندگى ما گرفتار غم ها و شادى هاى خيالى مى شود. اين قدر سخنان حضرت مهم و جدّى است كه فهميدنش يك همّت بلند را مى طلبد، به گفته ى حافظ:

         فرصت شمر طريقه رندى كه اين نشان             چون راه گنج بر همه كس آشكار نيست 

ممكن است شيطان بگويد كه اين حرفها را نمى شود عمل كرد، اما امام معصوم (ع) مى فرمايند اين دنيايى كه خدا آفريده ظرفيت عمل به چنين دستوراتى را دارد، هنر ما اين است كه به جاى تحت تأثير رسوم اهل دنيا قرارگرفتن به امام معصوم اقتدا كنيم؛ حضرت مى فرمايند اهل دنيا «قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا»، عقلشان را از دست داده و دنيا آن ها را گمراه كرده است. «وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا»؛ و لذا سوار ناكجا آبادشان نموده است، هرچه بروند به جايى كه جانشان راضى شود نمى رسند، از اين راه مى رود، مى بيند نشد، بعد از آن راه ديگر مى رود، باز مى بيند نشد. همين طور زندگيش شده است پيروى از آرزوهايى كه انگشت اشاره شان به ناكجاآباد است، آرزوهاى دنيايش سوار مجهولاتش كرده به سوى جايى كه نمى داند كجاست.

مقاصد مجهول!
سپس در ادامه وصف اهل دنيا مى فرمايند: «سُرُوحُ عاهَةٍ بِوادٍ وَعْثٍ!»؛ «1» شتران چموش تندرو در بيابان پر زحمتِ بى نتيجه، يعنى زندگى اهل دنيا به ظاهر تلاش است و برنامه ريزى ولى اين تلاش بى ثمر است، مثل تلاش شتر چالاك در بيابانى كه پاهاى او در شن ها فرو مى رود و نمى گذارد جلو برود، شما اين حالت را در زندگى خودتان تجربه كرده ايد. گاهى آن قدر در مشكلات دنيا فرو مى رويم كه شب و روزمان را نمى شناسيم ولى هيچ نتيجه اى هم نصيبمان نمى شود، آنقدر تلاش مى كنيم كه تنفسِ راحت در دنيا برايمان غريبه مى شود. تلاش هايى با انگيزه رقابت ها و رودربايستى ها، تلاش هاى طاقت فرساى بى ثمرى كه فقط روح انسان را خسته مى كند و ديگر هيچ، چون در چنين شرايطى هر چه انسان به دست آورد جهت ادامه رقابت، كم است و اگر رودربايستى ها را ادامه دهى هر چه درآورى باز بايد بيشتر درآورى، امّا اگر كمى بالاتر از اين رقابت هاى دنيايى قدم بگذاريد و دنيا را موقت ببينيد و