صفحه ٢٤٩

نى صفا مى ماندش نى لطف و فرّ             نى به سوى آسمان راه سفر

بركات سكوت 
پس از آن كه آفات طمع و حرص را گوشزد نمودند و راه رهايى از آن را نماياندند، مى فرمايند:
 «وَ تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ»؛
جبران آنچه با سكوت از دست مى دهى آسان تر است از آن چه با سخن گفتن از دست برود.
اگر در سخن گفتن كوتاه بيايى، فرض هم بگيريم در جايى از سخن گفتن كوتاه آمدى كه نبايد سكوت مى كردى، مى فرمايند جبران اين كوتاهى خيلى آسان تر از آن ضعفى است كه با گفتن پيش مى آيد، آن جايى كه بايد سخن نمى گفتى و گفتى. ما در ازاى سكوتمان با امورى روبه رو مى شويم، همان طور كه در ازاى سخن گفتنمان با امورى روبه رو خواهيم شد، حال اگر در جايى كه بايد سخن مى گفتيم سكوت كرديم و پيرو آن با مسائلى روبه رو شديم كه خواست ما نبود، مى فرمايند جبران اين مسئله آسان تر است از جبران مسئله اى كه وقتى بايد سكوت مى كرديم و سخن گفتيم برايمان پيش مى آيد. و لذا در نهايت توصيه مى كنند بنا را بر سكوت بگذاريد تا آن جا كه وظيفه سخن گفتن باشد.

آفات كثرت كلام 
اشتباه و خطاى انسان از آن جا شروع مى شود كه فكر مى كند اصل بر سخن گفتن است و اگر سكوت كند بقيه مى گويند او چيزى نمى داند. پيش خود مى گويد اگر سكوت كنم بعد از سكوتم با اين مواجه مى شوم كه مى گويند چيزى نمى داند. ولى اگر سخن بگويم بعد از حرف زدنم با اين مواجه مى شوم كه مى گويند چه چيزهايى مى داند. حضرت مى فرمايند اين تحليل كامل نيست، چون وقتى سكوت مى كنى با چيزى مواجه مى شوى كه مديريت و برنامه ريزى بر روى آن برايت آسان تر است از زمانى كه سخن بگويى و بعد بخواهى آب رفته را برگردانى.
حتماً عزيزان عنايت دارند كه سخن گفتن مثل غذاخوردن، يك شهوت است. شما زمانى كه بر ميلتان حاكم شويد به اندازه نيازتان غذا مى خوريد نه به اندازه اى كه حرصِ خوردن داريد. در مورد حرف زدن هم همين طور است، زمانى كه بر ميلتان حاكم شديد مى توانيد