صفحه ١٩١

مرگ قسمت خوب زندگى است. گفت، اين مرگ كه شما اين طور وصف مى كنيد با رحلت دخترم، تمام برنامه هاى مرا به هم ريخته، تمام زندگى مرا از من گرفته، تمام سعى من آن است كه هرگز به آن فكر نكنم. حالا شما ملاحظه بفرماييد آيا اين نوع نگاه به مرگ، مرگ را از بين مى برد يا رويارويى با آن را بسيار سخت مى كند. وقتى انسان فريفته دنيا شد مرگ براى او زشت و خطرناك مى شود. به گفته ى مولوى:

         مرگ هر كس اى پسر همرنگ اوست             پيش دشمن، دشمن و با دوست، دوست 
             آينه در پيش زنگى، زنگى است             ليك اندر پيش تو خوش رنگى است 
             اى كه مى ترسى ز مرگ اندر فرار             هم زخود ترسانى اى جان، هوش دار

حضرت مى فرمايد: فرزندم اصلًا با مرگ زندگى كن، و در طول زندگى منتظرش باش. بعد مى فرمايند بترس از اين كه مى بينى اهل دنيا با تمايل به دنيا فريفته آن شده اند و از مرگ به عنوان دريچه به عالم معنا غافل گشته اند. «وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا»؛ و آنها بر سر دنيا به هم مى پرند، بترس از اين كه مثل آن ها فريفته دنيا شوى و مثل آن ها بر سر دنيا با بقيه به جان هم بيفتى؛ «فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا» خدا تو را از دنيا خبر داده و فرموده: «وَ مَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»؛ «1» اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست و دار آخرت همانا حيات است، اى كاش منكران معاد آن را مى دانستند. خداوند در قرآن به نحوه هاى مختلف ما را متذكر كرد، كه مراقب باشيد دنيا شما را بازى ندهد، چرا كه حيات و زندگى دنيايى بازى و سرگرمى و غفلت است. آيا در تجربه هاى شخصى خود نديده ايد آن هايى كه حيات قيامتى را به نحوى فعّال وارد زندگى خود نكرده اند چگونه سرگردان و مضطرب و بدخلق و خوى هستند و از آن حياتى كه آيه مذكور خبر مى دهد، محرومند؟

دنيا خود را مى نماياند
بعد مى فرمايند: «وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا»؛ نه تنها خدا زندگى دنيايى را براى تو تفسير كرده، دنيا هم خودش را براى تو وصف نموده است. مثل لجن كه خود شكلش را نشان مى دهد، حالا اگر كسى با اين وجود لجن را دوست داشته باشد مشكل از خودش است، نمى تواند بگويد لجن مرا فريب داد. حيات دنيايى از آن جهت كه خود را مى نماياند دروغ