صفحه ٥٦٦

باشكوهى به صحنه مى آورد كه عامل جواب گويى به همه ى نيازهاى بشر خواهد شد. اما آنجايى كه هركس خواست همه ى كارها به دست او باشد، هيچ گاه از بركات تلاش هاى دقيق بقيه بهره مند نمى شود و افراد جامعه همچون جزاير پراكنده اى خواهند بود كه نه تنها نتايج كار آن ها بستر ظهور تمدن اسلامى نخواهد شد بلكه هيچ كس نمى داند چه كاره است و چه كار بايد بكند. چون دوچيز فراموش شده، يكى تعهد نسبت به ايجاد تمدن اسلامى و ديگرى تقسيم كار و تعهد نسبت به كارى كه به دوش هركس گذاشته شده. و اين ممكن نيست مگر در آن فضايى كه اميرالمؤمنين (ع) با روحيه ى معنوى خود شكل مى دهند.
زيبايى هاى زندگى وقتى به صحنه مى آيد كه هر كس وظيفه خود را بشناسد و بداند جاى او در بناى نظام اجتماع كجاست. و هر وقت در طول تاريخ، جامعه در چنين آرايشى قرار گرفته، هركس در آن جامعه در اوج اميدوارى نسبت به آينده با آرامش تمام آب خوش از گلويش پائين رفته است، چيزى كه مسلمانان در حدّ متوسطِ آن در طى قرن هاى گذشته در بين خود شكل دادند- بدون دخالت حاكمان- ولى با نفوذ فرهنگ مدرنيته و پشت پازدن به روابط سنتى خود، همه ى آن انضباطها به هم ريخت و متأسفانه ما امروز در شرايطى قرار گرفته ايم كه از يك طرف از گذشته ى خود بريده ايم و از طرف ديگر به مدرنيته كه خود گرفتار گسستگى است نيز نرسيده ايم، و اين بدترين دوران تاريخى ما است، كه از قاجار شروع شد و هنوز هم به سر و سامان نيامده هرچند بحمدالله با انقلاب اسلامى طليعه هاى بازگشت به سامانى مطابق حيات دينى سر بر آورده است.
آرى، اگر در بسترى كه حضرت مولى الموحدين (ع) از اول اين نامه شروع فرمودند حركت كنيم و در تنظيم مناسبات فردى و اجتماعى مطابق آن عمل نماييم، همراه با توصيه ى اخيرشان منشأ تمدنى بزرگ خواهيم شد.

مبارك ترين اجتماع 
حضرت (ع) در آخرين فراز از نامه ى خود موضوع را با توجهى خاص به خويشاوندان مى كشانند، جمعى كه خداوند به طور تكوينى براى هر كس قرار داده تا از طريق توجه و ارتباط با آن ها مواظب باشد هويت اجتماعى و تاريخى اش گم نشود. مى فرمايند:
 «وَ أَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُكَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ وَ أَصْلُكَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ وَ يَدُكَ الَّتِي بِهَا تَصُولُ»