صفحه ٤١٤

هم ضرب كند. اين ها مثال بود، آنچه بايد براى عزيزان روشن شود غرورى است كه تمدن غربى براى بشر امروز به ارمغان آورده است به طورى كه فكر مى كند به همه امور دانا است و لذا روحيه نصيحت پذيرى در او فرو نشسته است.
گاهى «حرص»؛ نصيحت پذيرى را در انسان از بين مى برد. گاهى پول، گاهى زرنگى. قارون گفت: با تفكر اقتصاديم توانسته ام اين همه ثروتمند شوم پس نصيحت هاى حضرت موسى (ع) را مى خواهم چه كار؟ «قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا»؛ «1» گفت من اين ثروت ها را در نتيجه دانش خود يافته ام، آيا وى ندانست كه خدا نسل هايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مال اندوزتر بودند.
حضرت مى فرمايند:
 «وَ لَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ لَا تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلَّا إِذَا بَالَغْتَ فِي إِيلَامِهِ»؛
فرزندم از آن افراد نباش كه نصيحت و وعظ بر آن ها مؤثر نباشد كه در اين صورت روزگار، تو را تنبيه مى كند.
بحث ما در اين جلسه اين است كه چه كار كنيم كه روحيه نصيحت پذيرى در ما از بين نرود، زيرا حضرت مى فرمايند از آن ها نباش كه موعظه و تذكر آن ها را سود ندهد، مگر بعد از آن كه به مهلكه ها فرو افتند. كه عرض شد چنين افرادى وقتى به خود مى آيند كه همه فرصت ها را از دست داده اند و عملًا به خود آمدن آن ها برايشان حسرت و پشيمانى آورده است. سپس در ادامه مى فرمايند:
 «فَانَّ الْعاقِلَ يَتَّعِظُ بِالْادَبِ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ»؛
عاقل با پيروى از روش هاى پسنديده، پند مى گيرد ولى حيوانات با ضربه و شلاق تغيير روش مى دهند.
حيوان با تفكر و تجزيه و تحليل تغيير رفتار نمى دهد، بايد در مقابل كارهايى كه نبايد انجام دهد به او ضربه زد تا طبق قاعده ى شرطى شدن، آن كار را انجام ندهد. وقتى دوباره خواست آن كار را بكند يادش مى آيد كه هر وقت آن كار را كرده است او را زده اند. حالا كه دوباره مى خواهد اين كار را بكند آن زدن يادش مى آيد و از انجام آن خوددارى مى كند. چون در