صفحه ٢٦٣

سخت است، ولى نتايج آن بهتر است از نيازمندى به مردم. آرى دل كندن از امكاناتى كه در دست مردم است كار آسانى نيست ولى وقتى آفات آن را بشناسيم و متوجه باشيم چگونه زندگى انسان را وارد دور پيچيده و بى ثمرى مى كند، مى پذيريم كه توصيه ى آن حضرت يك توصيه ى كاربردى و بسيار مفيد است. ما در شرايط تاريخى خاصى قرار داريم كه متأسفانه اميد بسيارى از ما به اين است كه ديگران با امكاناتى كه در اختيار دارند بيايند و مشكل ما را حل كنند و لذا هرگز به امكاناتى كه در اختيار داريم نمى نگريم، چه رسد بخواهيم خودمان آن ها را به كار گيريم. اين شخصيت، يك شخصيت بيمارِ تاريخى است و ما امروزه به جهت اين غرب زدگى در آن بيمارى به سر مى بريم، و آنچنان سراپاى ما را اميد به امكانات ديگران فرا گرفته است كه جداشدن از اين فكر را تا حدّى غير ممكن مى دانيم، اينجاست كه حضرت مى فرمايند: تلخ است كه اميد خود را از امكاناتى كه يك عمر به آن چشم داشته ايم بركنيم، ولى خير شما در اين است. شما ابتدا بايد ببينيد با دست هاى خود و آنچه در اختيار داريد چه كار مى توانيد بكنيد و اميد خود را به آن ها ببنديد و در همان حدّ بررسى كنيد كه چگونه بايد زندگى خود را مديريت نماييد. در وصف حضرت عيسى (ع) داريم كه ابزارهاى او، دست هايش، و مركب او، پاهايش و چراغ او روشنايى ماه بود. اين در جاى خود و شرايط خود يعنى غِنا، و در اين رابطه او غنى ترين انسان روى زمين است. اگر روح انسان به اين جا رسيد كه آنچه به واقع نياز دارد- حالا هركس در جاى خود- خداوند در دست او قرار داده است، انسانى مى شود كه براى حركت و كمال خود اصول دارد. چنين انسانى نه تنها در آرزوى داشتن امكانات ديگران نيست، بلكه در تلاش است كه از امكانات خدادادى نردبانى جهت تعالى و تكامل خود و جامعه بسازد. تا ملتى چشمش به مال ديگران است از آن چه دارد نمى تواند استفاده كند و در طول عمرِ خود و در تاريخ خود همواره ذليل است.
بعضى از پيرزن و پيرمردها كه در خانه هاى قديمى خود زندگى مى كنند، چون مواظب بوده اند آرزوهاى وَهمى وارد روح آن ها نشود با تمام وجود احساس مى كنند خانه شان به دنيا مى ارزد و اين را اظهار مى كنند. اين بصيرت واقعاً لطف خداست كه انسان بفهمد آن چه در اختيار دارد براى ادامه حياتش كافى است. و بايد ترقى و تعالى كشور را با چنين ديدى شروع كرد تا بتوان در آينده با تمدن اسلامى روبه رو شد. وقتى مردم بى خدا شدند، عقوبت بى خدايى اين است كه به آن چه دارند راضى نيستند، چون وقتى كسى بى خدا شد و از غنى محض جدا