صفحه ١٥٦

وقتى در تمدن و فرهنگ، ناپايدارى دنيا مدّ نظر نبود- هر چند بدانند مى ميرند- در انتخاب هاى خود نظر به حيات ابدى ندارند و افقى را كه براى زندگى خود ترسيم مى كنند در محدوده ى دنيا است، مثل موشى كه فقط در حدّ لانه ى خود برنامه ريزى مى كند. گفت:

         آن سبب جانش وطن ديد و قرار             اندر اين سوراخ دنيا موش وار
             هم در اين سوراخ بنّايى گرفت             در خور سوراخ دانايى گرفت 
             پيشه هايى كه مر او را در مزيد             كاندر اين سوراخ كار آيد، گزيد

اين مصيبت، مصيبت كمى نيست، چون در آن صورت تمام انتخاب هاى انسان به سوى ناكجاآباد خواهد بود.
اين كه ملاحظه مى كنيد اولياء خدا دنيا را به چيزى نمى گيرند و به راحتى از آن گذر مى كنند و خرامان خرامان حادثه هاى دنيا را پشت سر مى گذارند، به اين جهت است كه نسبت به دنيا بصيرت و بينش پيدا كرده اند و گذران و فانى بودن آن را در پيشانى اش ملاحظه مى كنند.
اگر انسان دنيا را جدّى گرفت، بقاى آن را هم جدّى مى گيرد و واقعاً فكر مى كند چيزى پايدار و حقيقى است و لذا لوازم بقاى دنيا را هم جدّى مى گيرد و عملًا گرفتار ابزارهاى دنيا مى شود. اگر از نظر روحى، بودنمان در دنيا را خيلى جدّى گرفتيم، عملًا لوازم بودن را هم كه عبارت باشد از ماشين، خانه، پول و شغل را هم جّدى مى گيريم، در حالى كه اين ها چيزهايى است كه بخواهيم يا نخواهيم بايد بگذاريم و برويم، اين ها مثل سرابى هستند كه نسبت به واقعيتِ ما جايى ندارند. حال ببينيد چطورى اين ها به زندگى بعضى گره مى خورد، مثل نظركردن به سرابى كه در آن از واقعيت جز صورت هاى خيالى چيز ديگرى نيست. يك عمر چيزهايى را انتخاب كرديم كه حالا نسبت به حيات ابدى ما هيچ نقشى ندارند. حضرت امام الموحدين (ع) آنچه را كه باعث مى شود در زندگى خود درست گزينش كنيم به ما متذكر مى شوند، نمى فرمايند خانه و ماشين نداشته باش، مى فرمايد متوجه باش بايد افق جانت را در جاى ديگرى غير از اين دنيا بيندازى. با اين تذكر مى خواهند جان انسان را جهت بدهند، كه: «وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ»؛فرزندم! بدان كه تو براى ابديت خلق شده اى نه براى دنيا.
توجه به اين نكته تمام نحوه ى بودن ما را تغيير مى دهد. اگر به خانه به عنوان ابزارى جهت رونق دادن به حيات ابدى بنگريم، معنى آن كاملًا فرق مى كند با نظركردن به خانه كه جهت