صفحه ١٣٨

خود را بر خلاف ذاتش مديريت كرده است. و عملًا ذات خود را در مطلوبى غير از خدا محبوس نموده است.
حتماً مستحضريد كه نظر به مظاهر عاليه رب العالمين يعنى ائمه معصومين (عليهم السلام) نه تنها جان ما را محدود نمى كند بلكه توجه به مقصد اصلى را براى ما ملموس مى گرداند، از اين جهت است كه گفته مى شود امام مقصد روح انسان ها است. «1» چون امام سراسر شخصيتش اشاره به حق است. و آئينه ى جمال الهى است. به همين جهت مى فرمايند: «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا» «2» ما آن اسماى حسنايى هستيم كه خداوند عملى را از بندگان قبول نخواهد كرد مگر با معرفت ما.
پس در واقع امام خودشان جلوه ى اسماءالهى هستند. به طورى كه در نظر به امام، در امام متوقف نمى شويد، بلكه در آينه جمال امام حق را مى بينيد. عمان سامانى در همين رابطه مى گويد:

         به پرده بود جمال جميل عزّوجل             على شد آينه خير الكلام قلّ و دل 

پس دو باره به عرض بنده عنايت داشته باشيد كه روح انسان اگر به غير خدا گره بخورد، خودش را به ضدّ خودش وارد محدوديت ها كرده است. و راه نجات اين است كه اين محدوديت را با توجه قلب به پروردگار و به عالم غيب از بين ببرد. قبلًا تأكيد شد «خدادانى» و اين كه بدانيم در عالم خدايى هست كارساز نيست، «خدا داشتن» كارساز است. «3» يك عده آن چنان در ظلمات اند كه خداوند به كلّى نظر خود را از آن ها برداشته و لذا منكر خدا هستند. ولى عده ى زيادى مى دانند خدا هست اما خدا براى آن ها هيچ ظهور و نورى ندارد. اينها از نظر بهره بردن از نور خدا، تا حدّى مثل اولى ها هستند. عده اى هم بحمدالله با خدايى كه هست مرتبطاند و آنچنان كه خداوند در عالم به عنوان حى، قيوم و سميع و بصير در صحنه هست، او را يافته اند و به واقع از نور او كمك مى گيرند و به حيات او حيات مى يابند. گفت:

         چون كه غم پيش آيدت در حق گريز             هيچ جز حق غم گسارى ديده اى؟