صفحه ٩٥

شخص نمى تواند از ميل نفسانى و شهوترانى اش جدا شود. گاهى انسان ماوراى پول و دنيا هيچ وجهى براى خود نمى يابد، چون واقعيتى براى خود ماوراى دنيا نمى شناسد. حالا آيا اين شخص مى تواند عقبه كئودِ دنيا را با سبك بارى طى كند؟ وقتى او را تكويناً به سوى قيامت مى كشانند، ببينيد به چه مشكلى مى افتد. خواه جوان باشد خواه پير، فقير باشد يا غنى، به اندازه طى اختيارى عقبه دنيا، رونده به سوى مقصد خود مى باشد، غير از اين هر چه هست دنياست، ميهمان ناخوانده اى است كه به جاى صاحب خانه نشسته به طورى كه ناخودِ ما به جاى خودِ ما به ميدان آمده است. چه فرقى مى كند بنده جارو دستم باشد يا قلم، تا از دنيا بيرون نيامده ام، هر دوى آن ها دنيا است. چه فرقى مى كند كه مقصدم رضايت نظر شما باشد يا ارضاى ميل نفسانى خودم؟ باز هم هنوز دنياست، من كه بالاتر نرفتم.
حضرت على (ع) به ما خطاب مى كنند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً»؛ مدام به خودت بگو: گردنه ى بلندى در پيش خود دارى و بايد آن را طى كنى، پس شرايط طى كردن آن را، در زندگى ايجاد كن. قرآن خطاب به منكران زندگى ابدى مى فرمايد: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ، فَكُّ رَقَبَةٍ»؛ «1»  عقبه و گردنه ى نَفَس گير را طى نكرده، چه مى دانى از آن عقبه، آن عقبه عبارت است از آزادكردن گردن.
شما هنوز خودتان را آزاد نكرده ايد، پس عقبه را طى نكرده ايد، از خودتان آزاد نيستيد. طى عقبه يعنى آزاد كردن اين گردن، يعنى آزادى خود از خود. كار مشكلى نيست هرچند جادّه صافى هم نيست، آرى وقتى انسان تلاش كند و نتيجه بگيرد، آن تلاش آسان است. عمده آن است كه انسان دستورالعمل طى راه را حكيمانه بنگرد.
وقتى بايد گردنه ى آزادشدن از خود را طى كنى، اگر سنگين بار باشى، آيا مى توانى اين گردنه را به راحتى طى نمايى و يا به سختى مى افتى و لذا از ادامه ى راه منصرف مى شوى؟ نبايد بگوئيم فعاليت هاى دينى و انجام وظايف شرعى سخت است، از خود بپرسيم چرا طورى زندگى مى كنيم كه در آن زندگى انجام دستورات پروردگارمان برايمان سخت شده است؟