صفحه ٥١٦

مردم بيشتر در سرگرمى و تفريح خلاصه شده است حتى بدون اين كه افكار عمومى لحظه اى به خود آيد. همه چيز حتى سياست و اخبار و دين همه در چنگال نمايش هاى تفريحى گرفتار است» «1» بعضى موارد انسان هاى محترمى را دعوت مى كنند تا بحث هاى جدّى مربوط به اجتماع را مطرح نمايند ولى مردم گوش نمى دهند مى روند يك دلقك مى آورند تا در قالب سخنان مسخره آميز آن موضوع مهم را به مردم گوش زد كند، غافل از اين كه كسى كه آلوده به بى خيالى شد نسبت به جدّى ترين مسائل زندگى اش هم بى خيال مى شود. مسائل جدّى را بايد با تصميم هاى جدّى دنبال كرد و مردم آلوده به خنده و سرگرمى هرگز نمى توانند تصميمات جدّى بگيرند. آقاى «نيل پستمن» در جمله اى ديگر مى گويد: «آن چه روزمره در برابر ديدگان ملت ما در جريان است چيزى نيست جز كفاره دورى جستن از خداوند، كه به صورت مضحكه شدنِ زندگى براى ما ظهور كرده است» مى گويد اول از خدا جدا شديم بعد چون دل گرمى هاى مقدس را از دست داديم شروع كرديم با سرگرمى هاى پوچ خودمان را مشغول كنيم، حالا تمام زندگى مان شده است سرگرمى. در واقع اين آقاى جامعه شناس مى خواهد آفات بى خيالى و خنده و شوخى را در راستاى سقوط يك جامعه بيان كند. چيزى كه حضرت ما را متوجه آن مى نمايند تا در ساختن تمدن اسلامى نسبت به آن نكته دقت لازم را بنماييم.
وقتى جامعه مايل به سخنان خنده دارِ افراطى شد علاوه بر آن كه جديت خود را از دست مى دهد به بى محتوايى در انديشه سوق پيدا مى كند. كسى كه مى خواهد حرف هاى خنده دار بزند عملًا يا بايد حرف هاى سبك و بى محتوا بزند تا مردم بخندند، يا بايد با حركات خاصى خود را سبك كند مثلًا يك آدم بزرگ صداى ميمون در آورد. زيرا عموماً جوك ها حرف هايى است كه در آن ها بديهيات مورد غفلت قرار مى گيرد و يك نحوه نمايش جهالت است. در همين رابطه حضرت صادق (ع) مى فرمايند:  «إِيَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ مَهَابَةِ الرِّجَال»؛ «2» برحذر باش از شوخى، زيرا كه موجب بى آبرويى و سبكى انسان مى شود.