صفحه ٤٤٢

عملًا به دنبال ناكجا آباد خواهى دويد، براى خود پندارى ساخته اى و مى دوى تا آن را به دست آورى، غافل از آن كه آنچه در خيال خود ساخته اى در بيرون واقع شدنى نيست. جنس هوس اين است.

         عين آن عزمت حجاب آن شده             كه به تو پيوسته است و آمده 

آن تصميمِ هوس آلود مانع آن است كه متوجه شوى دارى از واقعيات زندگى دور مى شوى. آن وقت آدم كجا مى رود؟ هيچ جا. هوس اين طورى است كه نمى گذارد جايى بروى ولى همان ناكجاآبادِ خيالى را همواره جلو چشم ما مى آورد. مثل طلب نسيه است، از طرفى انسان فكر مى كند طلب كار است، از طرفى هيچ چيز از آن طلب در دست ندارد. طلب نسيه را هيچ وقت معلوم نيست به دست بياورى ولى همواره چشمِ انتظارِ ما را به سوى خودش مشغول مى كند. آيا اين همان زحمتى نيست كه حضرت در رابطه با هوس متذكر مى شوند؟

         وعده ها بِدْهد تو را تازه بدست             كو هزاران بار آن ها را شكست 

مرتب مى گويد اين كار را بكن تا به مقصد برسى، بعد كه با هزاران زحمت جلو رفتى مى بينى هيچ خبرى نشد، باز وعده ى تازه و بعد ناكامى جديد، روح هوس زده ى خاركن در داستان مثنوى نمى گذاشت كه برود و آن خارِ هوس را از جلو راهش بكند و كار را تمام كند.

         مدتى فردا و فردا وعده داد             شد درخت خارِ او محكم نهاد

به طورى كه حالا آن هوس براى خود در نظام شخصيتى فرد، جايگاهى پيدا كرد.

         خار كن در سُستى و در كاستن             خار بُن در قوت و برخاستن 

خاركن مرتب امروز و فردا مى كرد و در اين مدت خار، جوان و محكم و محكم تر مى شد ولى خاركن پير و پيرتر. آرى 

         او جوان تر مى شود، تو پيرتر             زود باش و روزگار خود مبر

حضرت مى فرمايد: تو متوجه اين نكته باش كه هر چه با اين هوس ها جلو بروى، آن هوس ها در تفكر و زندگى تو بيشتر جا باز مى كنند و به سختى هاى عميق ترى گرفتارت مى نمايند به طورى كه ديگر اصلًا نسبت به ديدن راه سعادت كور مى شوى. با توجه به سخنِ حضرت بايد انسان با برنامه و حساب شده و بدون آن كه طول بدهد هوس ها را از زندگى خود بيرون كند. ابتدا انسان بايد متوجه شود آن چيزى را كه تصور مى كند با ارضاء هوس ها به دست مى آورد، يك توهُّمِ غير واقعى است، سپس به نور دستورات الهى قدرت هوس ها را ضعيف