صفحه ٣٦٢

نمى بينند. ناآرامى هاى حضرت يعقوب (ع) مثل لابه ها و زارى هاى اولياء الهى در نيمه هاى شب است كه طالب رؤيت حق هستند، رؤيت يوسف (ع) و انس با او به عنوان رؤيت جمال پيامبر خدا، مقصد حضرت يعقوب (ع) است. چون كسى كه پيامبر خدا يعنى حضرت يوسف (ع) را با تمام وجود دوست نداشته باشد پيامبر نيست، و بهره اى از محبت انوار الهى نبرده است. اگر كسى زير اين آسمان، امام (ع) را دوست ندارد اصلًا آدم نيست، الّا اين كه امام (ع) را نشناسد، آن قصه اش جداست. قلبى كه بر خوبان دل نبندد اصلًا قلب نيست، شما كمى روى تزكيه خودتان كار كنيد، به راحتى محبتِ مظهر عبوديت يعنى فاطمه زهرا (س) به قلبتان مى افتد، نيرو نمى خواهد «آشنايى، نه غريب است كه جانسوز من است».
مسير اجراى خواب يوسف (ع) كه پدر اميد داشت عملى بشود و برادران براى محقق نشدنش تلاش مى كردند، همان فعاليت برادران بود. پس اگر قضاى عالم اين چنين حساب شده است، چه جاى خشم؟ كدام حادثه اى است كه دريچه به مقصد رسيدن ما نباشد؟ فقط برادران بد امتحان دادند، ولى مسير يوسف (ع) همان چاه بود و اين كه در مصر فروخته شود و بالأخره كار به زندان بكشد و بعد به عزيزى مصر دست يابد. مگر جز اين است كه بايد شاه خواب ببيند و كارگزارى كه يوسف (ع) را مى شناسد قبلًا در زندان باشد و سپس شراب ريز سلطان شود و درباريان را به يوسف (ع) كه در زندان است هدايت كند؟ درست اين مسير، همان مسيرى است كه يوسف (ع) بايد طى مى كرد. با توجه به چنين بصيرت الهى است كه يوسف (ع) در اين مسير هيچ جا هيچ اعتراضى ندارد. اشك يعقوب (ع) هم كه عرض شد يك اشك عالى است و شايسته هر انسانى است كه وقتى يار الهى اش را گم مى كند همانند آن حضرت اشك بريزد. حضرت يعقوب (ع) دو تا از فرزندانشان پيغمبرند، و نظر خاص به آن دو به همين جهت است. همان طور كه حضرت محمد (ص) چندين دختر دارند ولى يكى از آنها است كه در مقام عصمت كليه است، مى بينيد ازآن جهت كه حضرت فاطمه (س) ظهور بهشت است، رسول خدا (ص) يك محبت خاص به آن حضرت دارند، آيا كسى هست كه بهشت را دوست نداشته باشد؟ مسلّم بر خوبى ها دل بستن عين خوبى است.
اين كه يك دفعه يوسف (ع) گم شد يك چيز است، اما اين كه اين گم شدن عين جريانى است كه بايد واقع بشود چيز ديگر. اگر انسان به اين ديد برسد كه هر حادثه اى را دريچه نمايش سنتى از سنن الهى ببيند ديگر فوق خشمِ خود زندگى مى كند. انسان بايد بتواند قواعد و سنن ظريف جارى در حادثه ها را بنگرد، اين نگاهى است كه در كتاب و مدرسه به دست