صفحه ٣٤٥

را اصلاح نكرد، آرام آرام از تعالى خود نااميد مى شود و لذا با ويران كردن جامعه ى انسان ها مى خواهد خود را تسكين دهد. انسان لجوج همواره به فكر تخريب ارزش هاى انسانى است، هرچند خود را طرفدار ارزش ها مى پندارد، ولى از نظر اعتقادات فردى سطحى و بى پايه است، آن اعتقادات و ارزش ها را بهانه تخريب ديگران مى كند. انسان لجوج نمى داند خانه تفكرش كجاست و وجود خود را دستخوش گسيختگى كرده، همه چيز را در جنگ و دعوا مى بيند بدون آن كه ريشه در فرهنگ و تفكرى داشته باشد.
در فضاى لجاجت، نه كسى كه سخن مى گويد درست مى گويد و نه كسى كه آن سخن را مى شنود درست مى شنود، همه افراد سخن هاى همديگر را به وَهميات خود متصل مى كنند و سپس نسبت به آن ها به قضاوت مى نشينند. هيچ كس به هيچ كس نمى تواند تذكر بدهد، در حالى كه اگر روحيه لجاجت از بين انسان ها كنار رفت و فضاى ذهنى افراد نسبت به هم ديگر آرام شد، شرايطِ  «المُؤْمِنُ مِراتُ الْمُؤْمِن» به صحنه مى آيد به طورى كه هركس آينه نمايش و تذكر به ديگرى مى شود، و هركس وسيله هدايت ديگرى مى گردد. جناح بندى هاى فكرى و سياسى عامل مهمى در ايجاد سايه هاى ذهنى نسبت به يكديگر مى شود و لذا قبل از آن كه به سخن يكديگر گوش دهند به فكر موضع گيرى نسبت به همديگرند و سراسر زندگى تبديل به كينه نسبت به همديگر مى شود. آيا در سينه هاى پر كينه مى توان سراغ نور و معنويت را گرفت؟ در حالى كه «در سينه ى پركينه اسرار نمى گنجد» هرگونه جناح بندى سايه اى است بر روح و روان انسان كه نمى گذارد نور حق به جان انسان بخورد، در اين حالت نه ضعف خود را مى بينيم و نه زيبايى هاى طرف مقابل را.
اين كه دين به ما توصيه مى كند حيات دينى خود را در زير حاكميت امام معصوم ادامه بده، براى رهايى از اين معضل است. يا مى فرمايند زير فرمان امام معصوم بجنگيد، چون طرف مقابلِ امام معصوم كفر محض است. بركات دفاع مقدس هشت ساله ى ما به آن جهت بود كه يك طرف اين جنگ مجتهد وارسته ى جليل القدرى است كه خيلى روى اصلاح نفس خود زحمت كشيده تا دوستى ها و دشمنى هايش براساس حق باشد و نه براساس ميل نفس امّاره. فكر مى كنيد به همين راحتى چنين جبهه اى به دست مى آمد؟ كه يك طرف همه انگيزه ها الهى و توحيدى بود و طرف مقابلش صدام و غرب بود كه مجسمه ى نفس امّاره اند.
در حالت لجبازى چشمه درونى جان انسان خشك مى شود و وجود انسان به برهوتى تبديل مى گردد كه هيچ لاله اى از دوست داشتنِ حقيقى در آن نمى رويد به قول مولوى: