صفحه ٢٤٧

فقط با آشفتگى مى توانند زندگى كنند. يك قاب به اين ديوار مى زند، يك پرنده آن جا نگه مى دارد، يك دكور آن جا، يك آكواريوم آن طرف و خلاصه روح سادگى و سلوك را از خود و اهل خانه مى گيرد، چون مى خواهد از كم فاصله بگيرد و به زياد و كثير نزديك شود، لذا فقط با آشفتگى مى تواند زندگى كند. اما برعكس، اگر كسى اين همه حيران خلق نباشد و حيران كردن خلق را هم نخواهد، نه لوستر مى خواهد، نه آكواريوم و نه قاب و نه آن همه دكورهاى رنگارنگ. فضائى مى خواهد كه بتواند با آن كم و راحتى كه خدا به او مى دهد زندگى كند، اين زندگى هم براى خودش خوش است و هم ديگران در ارتباط با او بيشتر احساس آرامش مى كنند و لذا بيشتر مورد احترام بقيه است. در روايت هم داريم؛ اهل علمى كه اهل حبّ دنيا و تجملات است در ايمانش متهمش كنيد. «1» يعنى او را اهل علم و ايمان به حساب نياوريد چون اگر ايمان برقلب او نفوذ كرده بود ديگر به دنبال دنيا نبود و سردى و بى حاصلى دنيا را مى ديد و به همان قليلى كه از طرف خدا به او مى رسيد راضى بود.
بعضى ها با تجملات و با به دست آوردن دنياى بيشتر و به اميد آن كه آن ها را به رخ مردم بكشند و آبرو و هيبت بگيرند، زندگى خود را آلوده مى كنند و عملًا با كارهايشان از چشم مردم مى افتند.
عزت مؤمن، به سادگى است، چه رسد به عزت عالمان. چون خدايى كه عين بزرگى است در اوج سادگى است نه انگشتر طلا دارد و نه ماشين آخرين مدل، اصلًا شكل ندارد تا چه رسد به اين چيزها، پس هر چه ساده تر، عزتمندتر. براى اهل فكر و عقل اين يك قاعده است هر چند عوام النّاس در توهّم خود عكس آن را تصور كنند، فرعون در مورد حضرت موسى (ع) گفت: «فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ»؛ «2» پس چرا بر او دستبندهايى زرين آويخته نشده است.
طرز فكر را ببينيد! اگر كسى با خدا نباشد، سادگى و آسانى زندگى برايش پذيرفتنى نيست، زندگى پيچيده و شلوغ را به رسميت مى شناسد و حضرت (ع) براى نجات ما از اين انحراف مى فرمايند متوجه باش كه كمِ با خدا بهتر از زيادِ با خلق است.