صفحه ٣٩٢

5. از علم استاد به عنوان یک علم الهى یاد مى کند (عُلِّمْتَ).
6. از او طلب ارشاد و هدایت مى نماید (رُشْداً).
7. در پرده به او گوشزد مى کند که همان گونه که خدا به تو لطف کرده و تعلیمت نموده، تو نیز این لطف را در حق من کن (تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ).
8. جمله (هَلْ أَتَّبِعُکَ) این واقعیت را نیز مى رساند که شاگرد باید به دنبال استاد برود، این وظیفه استاد نیست که به دنبال شاگرد راه بیفتد (مگر در موارد خاص).
9. موسى (علیه السلام) با آن مقام بزرگى که داشت (پیامبر اولوا العزم و صاحب رسالت و کتاب) این همه تواضع مى کند، یعنى هر که هستى و هر مقامى دارى در مقام کسب دانش باید فروتن باشى.
10. او در مقام تعهد خود در برابر استاد، تعبیر قاطعى نکرد، بلکه گفت: (سَتَجِدُنِى اِن شَاءَ اللَّهُ صَابِراً)؛ «ان شاءالله مرا شکیبا خواهى یافت» که هم ادبى است دربرابر پروردگار و هم درمقابل استاد، که اگر تخلفى رخ دهد هتک احترامى به استاد نشده باشد.
ذکر این نکته نیز لازم است که این عالم ربانى در مقام تعلیم و تربیت، نهایت بردبارى و حلم را نشان داد، هرگاه موسى (علیه السلام) براثر هیجان زدگى تعهد خود را فراموش مى کرد و زبان به اعتراض مى گشود او با خونسردى، در لباس استفهام فقط مى گفت: «من نگفتم نمى توانى دربرابر کارهاى من شکیبا باشى؟!».

درس هاى آموزنده از داستان سلیمان (علیه السلام)(1)
1. رئیس حکومت یا یک مدیر باید آن چنان در سازمان تشکیلاتى خود دقیق باشد که حتى غیبت یک فرد عادى و کوچک را احساس و پیگیرى کند.