صفحه ٣٦١

مى شوند با او وداع مى گویند، گویا تصمیم آن را از قبل گرفته بودند (وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ)(1) این گونه ماجراها که نمونه هایش را بارها شنیده و یا دیده ایم ثابت مى کند که جز بر خدا نمى توان دل بست و دوستان باوفا و راستین انسان، تنها کسانى هستند که ارتباط آن ها را پیوندهاى معنوى برقرار مى سازد، این ها دوستان یکدیگر در شرایط ثروت تنگدستى، پیرى و جوانى، تندرستى و بیمارى، و عزت و ذلت اند، حتّى رابطه هاى مودتشان بعد از مرگ نیز تداوم دارد.

از دوستى با دروغ گو بپرهیز!(2)
دروغ نابودکننده سرمایه اطمینان است. مى دانیم که مهم ترین سرمایه یک جامعه، اعتماد متقابل و اطمینان عمومى است و مهم ترین چیزى که این سرمایه را به نابودى مى کشاند دروغ، خیانت و تقلب است، و یک دلیل عمده براى اهمیت فوق العاده راستگویى و ترک دروغ در تعلیمات اسلامى همین موضوع است.
در احادیث اسلامى مى خوانیم که پیشوایان دین از دوستى با چند طایفه ازجمله دروغ گویان به شدت نهى کردند، چراکه آن ها قابل اطمینان نیستند.
على (علیه السلام) در کلمات قصارش مى فرماید: «إیّاکَ وَمُصادَقَةَ الکَذّابِ فإنَّهُ کالسَّرابِ، یُقَرِّبُ عَلَیکَ البَعیدَ وَیُبَعِّدُ عَلَیکَ القَریبَ؛ از دوستى با دروغ گو بپرهیز که همچون سراب است و دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور مى سازد».(3)
البته درباره زشتى هاى دروغ و فلسفه آن و همچنین علل پیدایش دروغ گویى از نظر روانى و راه هاى مبارزه با آن، سخن بسیار زیاد است که باید آن را در کتب اخلاق جستجو کرد.(4)