صفحه ٣٨٥

و خودبین بودند، خود را فهمیده و شعیب (علیه السلام) را نادان مى پنداشتند و او را به باد مسخره مى گرفتند، سخنانش را بى محتوا و او را ضعیف و ناتوان مى خواندند. این خودبینى و خودخواهى سرانجام آسمان زندگى شان را تاریک ساخت و آن ها را به خاک سیاه نشاند!
نه تنها انسان، بلکه حیوان نیز اگر خودبین باشد در راه متوقف خواهد شد! مى گویند: شخص اسب سوار به نهر آبى رسید، ولى با تعجب دید که اسب حاضر نیست از آن نهر کوچک و کم عمق بگذرد، هرچه در این کار اصرار ورزید سودى نداشت. مرد حکیمى فرا رسید و گفت: آب نهر را به هم زنید تا گل آلود شود مشکل حل خواهد شد! این کار را کردند، اسب به آرامى عبور کرد! تعجب کردند و از او نکته این ماجرا را خواستند.
مرد حکیم گفت: هنگامى که آب صاف بود اسب عکس خود را در آب مى دید و مى پنداشت خود اوست و حاضر نبود پا به روى خویشتن بگذارد، همین که آب گل آلود شد و خویش را فراموش کرد، به سادگى از آن گذشت!

5. ایمان و عمل از هم جدا نیستند
هنوز بسیارند کسانى که فکر مى کنند با داشتن یک عقیده ساده مى توان مسلمان بود، هرچند عملى از آن ها سرنزند. هنوز زیادند کسانى که دینى را مى خواهند که بر سر راه هوس هاى سرکش آن ها مانعى ایجاد نکند و از هر نظر آنان را آزاد بگذارد.
داستان شعیب (علیه السلام) نشان مى دهد که این قوم نیز خواهان چنین آیینى بودند، لذا به او مى گفتند: ما نه حاضریم بت هاى نیاکان را فراموش کنیم و نه آزادى عمل را در اموال و ثروت مان از دست بدهیم. آن ها فراموش کرده بودندکه اصولاً میوه درخت ایمان، عمل است و آیین انبیا براى این بوده که خودکامگى ها و انحرافات