صفحه ١٦٠

کسى که معتقد است: «عالَم از آنچه ما درک مى کنیم بسیار بزرگ تر و عالم ماوراى طبیعت به مراتب از جهان طبیعت وسیع تر است، نیروى سازنده این عالم، بى نهایت علم و قدرت دارد، همیشه بوده و همواره خواهد بود، جریان عالم بر طبق یک نقشه بسیار عمیق و دقیق است، انسان فاصله زیادى از حیوان دارد، مرگ به معنى فنا و نابودى نیست، بلکه یکى از مراحل کمال بشر است، زیرا انسان پس از مرگ وارد عالم وسیع تر و پهناورترى مى شود»،(1) چنین انسانى فاصله زیادى با یک فرد مادى دارد که مى گوید: «عالم محقر (و محدود) است به آنچه ما مى بینیم و یا آنچه علوم طبیعى براى ما ثابت کرده، و طبیعت محدود و قوانین جبرى آن سازنده این جهان است، و هیچ گونه نقشه و فکرى در ساختمان آن به کار نرفته است. نیروى خلاقه عالم حتى به اندازه یک کودک خردسال هم عقل و شعور ندارد و بشر هم جزئى از طبیعت است و پس از مرگ اجزاى بدن او از هم متلاشى شده و دیگربار جزء همین مواد طبیعى مى گردد و هیچ گونه بقایى براى او نیست، و میان انسان و حیوان چندان فاصله اى وجود ندارد».(2)
آرى، این دو انسان هرگز با هم قابل مقایسه نیستند، اولى از نظر کمک، خدمت به خلق و زیان نرساندن به انسان ها درجات عالى را مى پیماید، که دومى نمى تواند در آن حد باشد، و اگر باشد نادان است، زیرا چرا زیان نرساند؟ چرا به نفع استفاده نکند؟ چرا کمک کند؟ چرا به خلق خدمت نماید؟ هیچ دلیلى ندارد، زیرا از نظر او پاداشى دربرابر این اعمال در کار نیست، برخلاف اعتقاد یک انسان مؤمن.

2. ارتباط با خدا (اقامه نماز)
کسى که به جهان ماوراى طبیعت راه یافته و به خداوند بزرگ ایمان دارد دیگر