صفحه ٢٦٧

و اگر ما این دو نوع اجل و سرآمد عمر را از هم تفکیک نکنیم درک بسیارى از مسائل درباره «قضا و قدر» و «تأثیر جهاد و تلاش و کوشش در زندگى انسان ها» ناممکن خواهد شد.
این بحث را ضمن یک مثال ساده مى توان روشن ساخت: یک اتومبیل نو طبق پیش بینى هاى مختلفى که در ساختمان آن به کار رفته مى تواند مثلاً بیست سال عمر کند، اما مشروط به اینکه به آن با دقت رسیدگى کنند و مراقبت هاى لازم را به عمل آورند، در این صورت اجل حتمى این اتومبیل همان بیست سال است که از آن فراتر نمى رود.
ولى اگر مراقبت هاى لازم را انجام ندهند یا به دست افراد ناآگاه و لاابالى بسپارند یا بیش از قدرت و ظرفیت از آن کار بکشند و یا هر شرایط نامناسب دیگر، ممکن است عمر بیست ساله آن به نصف یا کمتر تنزل پیدا کند. این همان «اجل معلق» آن است.

آنجا که پیوندها گسسته مى شود(1)
در آیه 46 سوره هود آمده است: (قَالَ یَا نُوحُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ)؛ «فرمود: «اى نوح! او از خاندان تو نیست! او عمل غیر صالحى است [فرد ناشایسته اى است] پس آنچه را از آن آگاه نیستى از من مخواه! من به تو اندرز مى دهم که از جاهلان نباشى!».
آیه فوق یکى دیگر از عالى ترین درس هاى انسانى و تربیتى را در ضمن بیان سرگذشت نوح (علیه السلام) منعکس مى کند، درسى که در مکتب هاى مادى هرگز مفهومى ندارد، اما در یک مکتب الهى و معنوى یک اصل اساسى است.
پیوندهاى مادى (نسب، خویشاوندى، دوستى و رفاقت) در مکتب هاى