صفحه ١٩١

انسان صبحگاهان از خواب برمى خیزد، خوابى که او را از همه چیز این جهان بیگانه کرده است؛ مى خواهد برنامه زندگى را شروع کند، قبل از هر چیز به سراغ نماز مى رود، قلب و جان خود را با یاد خدا صفا مى دهد، از او نیرو و مدد مى گیرد، و آماده سعى و تلاش همراه با پاکى و صداقت مى شود.
باز هنگامى که غرق کارهاى روزانه شد و چند ساعتى گذشت و شاید میان او و یاد خدا جدایى افتاد، ناگاه ظهر مى شود و صداى مؤذن را مى شنود: الله اکبر... حىّ على الصلوة: «خدا از همه چیز برتر است، برتر از این که توصیف شود... بشتاب به سوى نماز!». به سراغ نماز مى رود، دربرابر معبود خود به راز و نیاز مى پردازد و اگر گرد و غبار غفلتى بر قلب او نشسته، آن را شستشو مى دهد. اینجاست که خدا در نخستین دستورات در آغاز وحى به موسى (علیه السلام) مى گوید: نماز را برپا دار تا به یاد من باشى!
جالب اینکه این آیه مى گوید: نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى، اما در آیه 28 سوره رعد مى گوید: ذکر خدا مایه اطمینان و آرامش دل هاست (أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) ودر آیات 27 تا 30 سوره فجر مى فرماید: (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى اِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَادْخُلِى جَنَّتِى)؛ «تو اى نفس مطمئن! به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگان (خالص) من درآى، و در بهشتم وارد شو».
از قرار دادن این شش آیه در کنارهم به خوبى مى فهمیم که نماز انسان را به یاد خدا مى دارد، یاد خدا نفس مطمئنه به او مى دهد، و نفس مطمئنه او را به مقام بندگان خاص و بهشت جاویدان مى رساند.

خشوع، روح نماز است(1)
در آیات آغازین سوره مؤمنون آمده است: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی