صفحه ١٠٦

که انسان از مسائل بى خبر است و مایل است حقیقت آن را درک کند، حتى با علم و ایمان به اینکه کارِ انجام شده کار صحیحى بوده باز مى خواهد نکته اصلى و هدف واقعى آن را بداند. این گونه سؤال در افعال خدا نیز جایز است، بلکه این همان سؤالى است که سرچشمه کاوشگرى و پژوهش در جهان خلقت و مسائل علمى محسوب مى شود. یاران پیامبر و امامان (علیهم السلام) از این گونه سؤالات ـ چه درباره عالم تکوین، و چه تشریع ـ بسیار داشتند. اما نوع دیگر سؤال، سؤال اعتراضى است و مفهومش این است که عمل انجام شده نادرست و غلط بوده، مانند اینکه به کسى که عهد خود را بى دلیل شکسته مى گوییم: تو چرا عهدشکنى مى کنى؟ هدف این نیست که توضیح بخواهیم بلکه مى خواهیم اعتراض کنیم.
به یقین این نوع سؤال در افعال خداوند حکیم معنى ندارد و اگر گاهى از کسى سربزند حتماً به دلیل ناآگاهى است، ولى جاى این گونه سؤال در افعال دیگران بسیار است.
در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم که در جواب سؤال «جابر جعفى» درباره این آیه چنین فرمود: «لاِنَّهُ لا یَفعَلُ إلّا ما کانَ حِکمَةً وَ صَواباً؛ براى اینکه او کارى را جز از روى حکمت و صواب انجام نمى دهد».(1)
همچنین از این سخن به خوبى مى توان نتیجه گرفت که اگر کسى سؤال از نوع دوم داشته باشد دلیل بر این است که هنوز خدا را به خوبى نشناخته و از حکیم بودن او آگاه نیست.

سؤال تحقیقى و سؤال سرزنشى(2)
در آیه هفتاد و هشت سوره قصص مى خوانیم: (وَلا یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ