صفحه ١٠٢

و اینکه افشا کردن این ها را به زمان نزول قرآن اختصاص مى دهد به این دلیل است که سؤال مربوط به مسائلى بوده که مى بایست از طریق وحى روشن شود.
سپس اضافه مى کند: «تصور نکنید اگر خداوند از بیان پاره اى از مسائل سکوت کرده، از آن غفلت داشته است، بلکه مى خواسته شما را در توسعه قرار دهد و آن ها را بخشوده است و خداوند بخشنده حلیم است»؛ (عَفَا اللّهُ عَنْها واللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ).
در حدیثى از على (علیه السلام) مى خوانیم: «إنَّ اللّهَ افتَرَضَ عَلَیکُم فَرائِضَ فَلا تُضَیِّعُوها وَحَدَّ لَکُم حُدُودآ فَلا تَعتَدُوها وَ نَهى عَن أشیاءَ فَلا تَنتَهِکُوها وَ سَکَتَ لَکُم عَن أشیاءَ وَلَم یَدَعها نِسیانآ فَلا تَتَکَلَّفُوها؛ خداوند واجباتى براى شما قرار داده آن ها را ضایع مکنید و حدود و مرزهایى تعیین کرده از آن ها تجاوز ننمایید و از امورى نهى کرده دربرابر آن ها پرده بردارى نکنید، و از امورى ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچ گاه این کتمان از روى نسیان نبوده، در برابر این گونه امور، اصرارى براى افشا نداشته باشید».(1)

اگر سؤالات بى جاست چرا با اصرار جواب داده مى شود؟(2)
پاسخ: دلیل آن همان است که در بالا اشاره کردیم که گاهى اگر رهبر درمقابل سؤال پى درپى و مصرانه سکوت کند، مفاسد دیگرى به بار مى آورد، سوءظن هایى برمى انگیزد و باعث پریشان شدن اذهان مردم مى شود، همان طور که اگر طبیب دربرابر سؤالات پى در پى مریض، سکوت اختیار کند گاهى ممکن است بیمار را درباره تشخیص بیمارى توسط طبیب، به تردید اندازد و تصور کند