صفحه ٣٠٥

امّا قرآن با لحن قاطعى به آن ها پاسخ مى دهد و ضمن تقسیم مردم به دو گروه، مى گوید: «کسانى که ایمان آورده اند، نزول این آیات، بر ایمانشان مى افزاید و آثار شادى و خوشحالى را در چهره هایشان آشکار مى سازد، امّا کسانى که در دل هایشان بیمارى نفاق و جهل و عناد و حسد است، پلیدى تازه اى بر پلیدى شان مى افزاید و سرانجام در حال کفر و بى ایمانى از دنیا خواهند رفت».

چند نکته:
یک: قرآن در دو آیه بالا بر این واقعیت تأکید مى کند که وجود برنامه ها و تعلیمات حیات بخش براى سعادت یک فرد یا یک گروه، به تنهایى کافى نیست، بلکه آمادگى زمینه ها نیز باید به عنوان شرطى اساسى مورد توجّه قرار گیرد.
آیات قرآن مانند دانه هاى حیات بخش باران است، که مى دانیم در باغ سبزه روید و در شوره زار خس! کسانى که با روح تسلیم و ایمان و عشق به واقعیت، به آن مى نگرند، از هر سوره، بلکه از هر آیه آن درس تازه اى فرامى گیرند که ایمانشان را پرورش مى دهد و صفات بارز انسانیّت را در آن ها تقویت مى کند.
ولى کسانى که از پشت شیشه هاى تاریک لجاجت و کبر و نفاق به این آیات مى نگرند، نه تنها از آن ها بهره نمى گیرند، بلکه بر شدّت کفر و عنادشان افزوده مى شود. به تعبیر دیگر: دربرابر هر فرمان تازه اى نافرمانى و عصیان جدیدى مى کنند و درمقابل هر دستورى سرکشى تازه اى، و درمقابل هر حقیقتى، لجاجت جدیدى، و این سبب تراکم عصیان ها و نافرمانى ها و لجاجت ها در وجودشان مى شود و ریشه هاى این صفات زشت چنان در روح آنان قوى مى گردد که سرانجام در حال کفر مى میرند و راه بازگشت به روى آن ها به کلّى بسته مى شود!
و باز به تعبیر دیگر: در هیچ برنامه تربیتى، تنها «فاعلیت فاعل» کافى نیست، بلکه روح پذیرش و «قابلیت قابل» نیز شرط اساسى است.