صفحه ٢٢٩

آن، مقاومت به خرج مى دهد و همچون یک فکر بیگانه به آن مى نگرد، ولى هنگامى که به صورت سؤال طرح شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود آن را فکر و تشخیص خود مى داند و به عنوان «یک فکر و طرح آشنا» به آن مى نگرد و لذا درمقابل آن مقاومت به خرج نمى دهد. این روش تعلیم به ویژه دربرابر افراد لجوج و همچنین کودکان مؤثر است.
در قرآن از این روش استفاده فراوان شده که به چند نمونه از آن در اینجا اشاره مى کنیم:
1. (هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ)؛ «آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند یکسانند؟!».(1)
2. (هَلْ یَسْتَوِى الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ)؛ «آیا نابینا و بینا یکسانند؟! آیا فکر نمى کنید؟»
3. (هَلْ یَسْتَوِى الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِى الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ)؛ «آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا ظلمت ها و نور برابرند؟!».(2)

تأثیر سریع تربیت الهى(3)
مقایسه روحیه مسلمانان در میدان جنگ «بدر» با روحیه آن ها در حادثه «حمراء الاسد»، اعجاب انسان را برمى انگیزد که چگونه یک جمعیت شکست خورده فاقد روحیه عالى و نفرات کافى با آن همه مجروح، در مدتى به آن کوتاهى که شاید به یک شبانه روز کامل نمى رسید، چنین تغییر وضعیت دادند و با عزمى راسخ و روحیه اى بسیار خوب، آماده تعقیب دشمن شدند تا آنجا که