صفحه ٢٢٤

هر یک از این مراحل به دنبال دیگرى قرار دارد و جالب اینکه تمام آن ها در پرتو قرآن انجام مى شود. قرآن است که انسان ها را اندرز مى دهد و قرآن است که زنگار گناه و صفات زشت را از قلب آن ها مى شوید و قرآن است که نور هدایت را به دل ها مى تاباند و نیز قرآن است که نعمت هاى الهى را بر فرد و جامعه نازل مى گرداند.
على (علیه السلام) در گفتار جامع خود در نهج البلاغه با رساترین تعبیر، این حقیقت را توضیح داده است، آنجا که مى فرماید:
«... فَاستَشفوهُ مِن اَدوائکُم، وَاستَعینوا بِهِ عَلى لاَوائکُم، فَإنَّ فیهِ شِفاءً مِن أکبَرِ الدّاءِ، وَ هُوَ الکُفرُ والنِّفاقُ، وَالغَىُّ وَالضَّلالُ؛ از قرآن براى بیمارى هاى خود شفا بطلبید و از آن براى حل مشکلاتتان استعانت جویید، چراکه در قرآن شفاى بزرگ ترین دردهاست که آن درد کفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است».(1)
و این نشان مى دهد که قرآن نسخه اى است براى بهبودى فرد و جامعه از انواع بیمارى هاى اخلاقى و اجتماعى، و این همان حقیقتى است که مسلمانان آن را به دست فراموشى سپرده و به جاى اینکه از این داروى شفابخش بهره گیرند درمان خود را در مکتب هاى دیگر جستجو مى کنند و این کتاب بزرگ آسمانى را فقط یک کتاب خواندنى قرار داده اند نه اندیشیدنى و عمل کردنى.

برنامه چهار ماده اى خوشبختى(2)
در آیات نخستین سوره «والعصر» مى خوانیم: (وَالْعَصْرِ * اِنَّ الْإِنسَانَ لَفِى خُسْرٍ)؛ «به عصر سوگند! که انسان ها همه در زیان اند».