صفحه ١٠٥

خدایانى از زمین برگزیدند، خدایانى که مى توانند موجودات زنده را بیافرینند و در جهان پخش کنند؟».
این جمله در حقیقت اشاره به این است که معبود باید خالق باشد، به ویژه خالق حیات و زندگى که روشن ترین چهره هاى خلقت است.
آیه بعد، یکى از دلایل روشن نفى «آلهه» و خدایان مشرکان را به این صورت بیان مى کند: «اگر در آسمان و زمین، معبودها و خدایانى جز الله بود هر دو فاسد مى شدند و نظام جهان برهم مى خورد. منزه و پاک است خداوند، پروردگار عرش، از توصیفى که آن ها مى کنند».
این نسبت هاى ناروا، و این خدایان ساختگى و آلهه پندارى، اوهامى بیش نیستند و دامان کبریایى ذات پاک او با این نسبت هاى ناروا آلوده نمى شود.
دلیلى که براى توحید و نفى آلهه در آیه فوق آمده است، در عین سادگى و روشنى، یکى از براهین دقیق فلسفى در این زمینه است که دانشمندان از آن، به عنوان «برهان تمانع» یاد مى کنند که خلاصه آن چنین است: اگر دو یا چند اراده در عالم حاکم بود، هر یک اقتضایى داشت و هر کدام اثر دیگرى را خنثى مى کرد و سرانجام جهان به فساد مى گرایید.
پس از این که با استدلالى که در آیه آمد توحید مدبر و اداره کننده این جهان اثبات شد، در آیه بعد مى گوید: او آن چنان حکیمانه جهان را نظم بخشیده که جاى هیچ ایراد و گفتگو در آن نیست، آرى «هیچ کس نمى تواند بر کار او خرده بگیرد و درباره آن سؤال کند، در حالى که دیگران چنین نیستند و در افعال شان جاى ایراد و سؤال بسیار است»؛ (لا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ) گرچه در تفسیر این آیه مفسران سخن بسیار گفته اند، ولى آنچه در بالا گفته شد از همه نزدیک تر به نظر مى رسد.
توضیح: دو نوع سؤال وجود دارد: یکى، سؤال توضیحى، به این مفهوم