صفحه ٤١٥

سپس به دو رفیق زندانى چنین گفت: «دوستان زندانى من! یکى از شما آزاد مى شود و براى ارباب خود ساقى شراب خواهد شد»؛ (یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِى رَبَّهُ خَمْراً).
«اما نفر دیگر به دار آویخته مى شود وآن قدر مى ماند که پرندگان آسمان از سر او مى خورند»؛ (وَأَمَّا الآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ).
گرچه با توجه به خواب هایى که آن ها دیده بودند، به اجمال معلوم بود کدام یک از این دو آزاد و کدام یک به دار آویخته مى شود، اما یوسف (علیه السلام) نخواست این خبر ناگوار را صریح تر از این بیان کند، لذا تحت عنوان «یکى از شما دو نفر» مطلب را مطرح کرد.
سپس براى تأکید بر گفتار خود اضافه کرد: «این امرى که شما درباره آن از من سؤال کردید و استفتا نمودید حتمى و قطعى است» اشاره به اینکه این یک تعبیر خواب ساده نیست، بلکه از یک خبر غیبى که به تعلیم الهى یافته ام مایه مى گیرد، بنابراین جاى تردید و گفتگو ندارد! (قُضِیَ الأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ).
در بسیارى از تفاسیر، ذیل این جمله آمده است که نفر دوم همین که این خبر ناگوار را شنید در مقام تکذیب گفتار خود برآمد و گفت: من دروغ گفتم، چنین خوابى ندیده بودم شوخى کردم! به گمان اینکه اگر خواب خود را تکذیب کند این سرنوشت دگرگون خواهد شد، و لذا یوسف (علیه السلام) به دنبال این سخن گفت: آنچه درباره آن استفتا کردید، تغییرناپذیر است. این احتمال نیز وجود دارد که یوسف (علیه السلام) آن چنان در تعبیر خواب خود قاطع بود که این جمله را به عنوان تأکید بیان داشت.
یوسف (علیه السلام) در این هنگام براى اینکه روزنه اى به آزادى خود پیدا کند و خود را از گناهى که به او نسبت داده بودند تبرئه نماید، «به یکى از آن دو رفیق زندانى که مى دانست آزاد خواهد شد سفارش کرد که نزد مالک و صاحب اختیار خود (شاه)