صفحه ٤٧٠

سبب شده که شخصیّت والاى تو را نبینند و عظمت گفتار و رفتار تو را درک نکنند، حتّى خوبى ها در نظرشان زشتى جلوه کند.
دوم: منهاى کینه ها و حسادتى که نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند، اصولاً بر دل هاى آن ها پرده جهل و تقلید کورکورانه افتاده بود، به طورى که حاضر نبودند سخن حق را از هیچ کس بشنوند.
سوم: حتّى ابزار شناخت شان، مانند گوش ها، گویا از سخن حق نفرت داشت و آن را از خود بیرون مى افکند و «کر» مى شد و به عکس، سخنان باطل که با ذائقه شان سازگار بود و لذت بخش، به سرعت در اعماق جانشان نفوذ مى کرد.
به ویژه که به تجربه ثابت شده است انسان سخنانى را که به آن تمایل ندارد به سختى مى شنود و سخنانى را که مورد علاقه و عشق اوست با سرعت و تیزگوشى مخصوصى درک مى کند! گویى تمایلات درونى بر درخواست ظاهرى انسان نیز اثر مى گذارند و آن را به رنگ خود درمى آورند!
نتیجه این موانع سه گانه این بود که اوّلاً از شنیدن حق فرار مى کردند. به ویژه هنگامى که سخن از یگانگى خدا به میان مى آمد که با اساس همه معتقدات شرک آلودشان تناقض داشت به سرعت مى گریختند.
ثانیاً براى تقویت خط انحرافى خود به توجیهات غلط درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سخنانش پرداخته، هر کدام او را به چیزى متهم مى ساختند: ساحر، شاعر، مجنون و دیوانه!
و این چنین است سرنوشت همه دشمنان حق که اعمال و صفات رذیله آن ها حجابى است براى آنان، و اینجاست که مى گوییم: اگر کسى بخواهد صراط مستقیم حق را بپوید و از انحراف و گمراهى در امان بماند باید قبل از هر چیز در اصلاح خویشتن بکوشد، دل را از بغض و کینه و حسد و عناد، و روح را از کبر و غرور و نخوت، و خلاصه وجود خود را از صفات رذیله پاک کند، چراکه آیینه