صفحه ٣٨٠

ز) لزوم تکیه بر مشیت خدا و استمداد از لطف او و گفتن «ان شاء الله» در خبرهایى که از آینده مى دهیم، درس دیگرى بود که در ضمن این داستان آموختیم.
ح) قرآن از آن ها به عنوان «جوانمردان» (فتیة) یاد مى کند، در حالى که طبق بعضى از روایات، آن ها از نظر سن، جوان نبودند، و اگر قبول کنیم که آن ها در آغاز، وزیران شاه جبار بودند مى توان پذیرفت که سن و سالى داشتند، این نشان مى دهد که منطق قرآن درمورد جوانى همان رعایت اصول جوانمردى، یعنى پاکى، گذشت، شهامت و رشادت است.
ط) لزوم بحث منطقى در برخورد با مخالفان، درس آموزنده دیگر این داستان است، چراکه آن ها هنگامى که مى خواستند آیین شرک آلود محیط شان را مورد انتقاد قرار دهند به دلایل منطقى متوسل مى شدند که نمونه هایى از آن در آیات 15 و 16 همین سوره آمده است. اصولاً اساس کار همه پیامبران و رهبران الهى در برخورد با مخالفان، بحث آزاد و منطقى بوده و توسل به زور، آن هم براى خاموش کردن آتش فتنه منحصر به مواردى بوده که بحث منطقى مؤثر نمى افتاد، یا مخالفان، مانع بحث هاى منطقى مى شدند.
ى) و سرانجام، مسأله امکان معاد جسمانى و بازگشت انسان ها به زندگى مجدد هنگام رستاخیز، آخرین و دهمین درسى است که این ماجرا به ما مى دهد.
نمى گوییم نکات آموزنده این داستان منحصر به این هاست، ولى حتى یکى از این «ده درس آموزنده» براى نقل چنین داستانى کافى به نظر مى رسد تا چه رسد به همه آن ها.
به هر حال، هدف، سرگرمى و داستان سرایى نیست، هدف، ساختن انسان هاى مقاوم، باایمان، آگاه و شجاع است، که یکى از راه هاى آن نشان دادن الگوهاى اصیل در طول تاریخ پرماجراى بشر است.