صفحه ٢٩٢

به او ایمان آوردند و در هجرت به سوى شام او را همراهى کردند، واین نشان مى دهد که او یاران وفادارى داشته است.(1)
سپس در توضیح این معنى مى افزاید: «آن روز که به قوم مشرک و بت پرستشان گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید بیزاریم».
ما نه شما را قبول داریم و نه آیین و مذهبتان را، ما هم از خودتان و هم از بت هاى بى ارزشتان متنفریم.
و باز براى تأکید افزودند: «ما به شما کافریم»: (کَفَرْنَا بِکُمْ).
البته این کفر همان کفر برائت و بیزارى است که در بعضى از روایات ضمن برشمردن اقسام پنج گانه کفر به آن اشاره شده است.
و سومین بار براى تأکید بیشتر افزودند: «در میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است»؛ (وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَداً).
و این وضع همچنان ادامه دارد تا به خداى یگانه ایمان بیاورید (حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ). و این گونه با نهایت قاطعیت و بدون هیچ گونه پرده پوشى اعلام جدایى و بیزارى از دشمنان خدا کردند و تصریح نمودند که این جدایى به هیچ قیمت قابل برگشت و تجدیدنظر نیست و تا ابد ادامه دارد، مگر این که آن ها مسیر خود را تغییر دهند و به راه ایمان آیند.
ولى از آنجا که این قانون کلى و عمومى در زندگى ابراهیم (علیه السلام) استثنایى داشته که آن نیز به علت هدایت بعضى از مشرکان صورت گرفته، به دنبال آن مى فرماید: آن ها هرگونه ارتباطشان را با قوم کافر قطع کردند و هیچ سخن محبت آمیزى به آن ها نگفتند: «جز این سخن ابراهیم که به پدرش (عمویش آذر) وعده داد که براى تو از خدا طلب آمرزش مى کنم، ولى در عین حال من دربرابر خداوند براى تو مالک چیزى نیستم و آمرزش تنها به دست اوست».(2)