صفحه ٢٤١

دومین درسى که مى گیریم این است که خداوند در این آیات به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور مى دهد در مسجد ضرار نماز نخوان، بلکه در مسجدى نماز بخوان که پایه آن بر شالوده تقوا بنا شده است.
این «نفى» و «اثبات» که از شعار اصلى اسلام «لا اله الّا الله» گرفته تا برنامه هاى بزرگ و کوچک دیگر، همه جلوه هاى آن است، این واقعیت را بیان مى کند که همیشه در کنار هر نفى باید اثباتى باشد تا جامه عمل به خود بپوشد. اگر ما مردم را از رفتن به مراکز فساد نهى مى کنیم، باید درمقابل آن کانون هاى پاکى براى اجتماع و ارضاى روح زندگى گروهى فراهم سازیم، اگر از مدارس استعمارى نهى مى کنیم باید فرهنگى سالم و مراکزى پاک براى آموزش و پرورش تشکیل دهیم، اگر بى عفتى را محکوم مى سازیم باید وسایل ازدواج آسان در اختیار جوانان بگذاریم.
کسانى که تمام قدرت خود را در «نفى» به کار مى اندازند و در برنامه هایشان خبرى از «اثبات» نیست، یقین داشته باشند که نفى شان هم کمتر به جایى خواهد رسید، چراکه این سنت آفرینش است که باید همه غرایز و احساسات را از طریق صحیح اشباع کرد، چراکه این برنامه مسلم اسلام است که «لا» باید با «الّا» همراه گردد تا از آن، توحیدى حیات بخش متولد شود.
و این درسى است که متأسفانه بسیارى از مسلمانان آن را به دست فراموشى سپرده اند و باز هم شکایت مى کنند که چرا برنامه هاى اسلامى پیش نمى رود، در حالى که برنامه اسلام منحصر به نفى نیست، آن چنان که آن ها خیال مى کنند، اگر نفى و اثبات را با هم قرین مى ساختند پیشرفت شان حتمى بود.
سومین درس ارزنده اى که از جریان مسجد ضرار و آیات فوق فرامى گیریم این است که یک کانون فعال و مثبت دینى و اجتماعى کانونى است که از دو عنصر مثبت تشکیل شود: نخست شالوده و هدف آن از آغاز پاک باشد (أُسِّسَ عَلَى