صفحه ٢١١

مصر صاحب نعمت من است، مقام مرا گرامى داشته، چگونه ممکن است به او خیانت کنم؟». در آیات قبلى همین سوره نیز از زبان موسى (علیه السلام) خواندیم: (اِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لاَّ یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ)؛ «من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مى برم از هر متکبّرى که به روز حساب ایمان نمى آورد»(1) و از آنجا که یکى از موضوعات مهم مجادله کفار دربرابر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مسأله معاد و زنده شدن انسان ها بعد از مرگ بود، در آیه بعد با یک بیان روشن مسأله معاد را متذکر مى شود؛ مى فرماید: «آفرینش آسمان ها و زمین از آفرینش انسان ها مهم تر و بالاتر است، ولى اکثر مردم نمى دانند»؛ (لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
کسى که توانایى دارد این کرات عظیم و کهکشان هاى وسیع و گسترده را با آن همه عظمت بیافریند و اداره و تدبیر کند چگونه از احیاى مردگان عاجز و ناتوان خواهد بود؟ این جهل گروهى از مردم است که به آن ها اجازه درک این حقایق را نمى دهد.
غالب مفسران این آیه را پاسخى به مجادله مشرکان درمورد «معاد» دانسته اند.(2)
ولى بعضى نیز احتمال داده اند که منظور، پاسخى است به کبر متکبران مغرور که خود و افکار کوتاهشان را بزرگ مى پنداشتند، در حالى که در مقایسه با عظمت عالم هستى ذره ناچیزى بیش نبودند. این معنى از مفهوم آیات چندان دور نیست، ولى با توجه به آیات بعد، معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.
به هر حال در این آیه یکى دیگر از عوامل «مجادله باطل» را ذکر کرده که «جهل» است، در حالى که در آیات قبل، «کبر» مطرح شده بود و این دو رابطه