صفحه ٣١٠

پیغمبرى عربى؟!» بگو: «این (کتاب) براى کسانى که ایمان آورده اند هدایت و شفا است؛ ولى کسانى که ایمان نمى آورند، در گوش هایشان سنگینى است و از مشاهده آن نابینا هستند؛ آنها (همچون کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مى شوند».
خلاصه، آن ها بیماردلانى هستند که هر طرحى ریخته شود و هر برنامه اى پیاده گردد از آن ایرادى مى گیرند، و در برابر آن بهانه اى مى تراشند، اگر عربى باشد سحر و افسونش مى خوانند، و اگر عجمى باشد نامفهومش مى شمرند، و اگر مخلوطى از الفاظ عربى و عجمى باشد آن را ناموزون معرفى مى کنند.
باید توجه داشت که «اعجمى» از ماده «عجمه» (بر وزن لقمه) به معنى نداشتن فصاحت، و ابهام در سخن است، و «عجم» را به غیرعرب مى گویند چراکه زبان آن ها را به خوبى نمى فهمند، و «اعجم» به کسى گفته مى شود که مطالب را خوب ادا نمى کند (چه عرب باشد چه غیرعرب).
بنابراین، واژه «اعجمى» همان «اعجم» مى باشد که با یاء نسبت همراه شده است. سپس قرآن خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى افزاید: «بگو: این کتاب آسمانى براى کسانى که ایمان آورده اند مایه هدایت ودرمان است»؛ (قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَشِفَاءٌ). «اما کسانى که ایمان نمى آورند گوش هایشان سنگین است (و آن را درک نمى کنند) و بر اثر نابینایى آن را نمى بینند، درست مانند کسانى که افرادى آن ها را از راه دور صدا مى زنند» و معلوم است که چنین کسانى نه مى شنوند و نه مى بینند.
آرى، براى پیدا کردن راه، و رسیدن به مقصد، تنها وجود نور کافى نیست، چشم بینا نیز لازم است، براى تعلیم یافتن نیز تنها وجود مبلغ دانشمند و فصیح کفایت نمى کند، گوش شنوایى نیز باید باشد.
در لطافت دانه هاى باران و تأثیر حیات بخش آن شکى نیست، اما «در باغ سبزه روید و در شوره زار خس».