صفحه ٣٠

از طرف دیگر، در آنچه به طور مسلم مى دانیم، دچار اشتباه و خطا مى شویم، لذا غیر از مسائل بدیهى کمتر مسأله اى است که دانشمندان در آن اختلاف نظر نداشته باشند.
بنابراین، با آن معلومات کم و مجهولات زیاد و با اینکه ما در معلومات خود نیز دچار اشتباه و خطا مى شویم آیا نیازمند به کسى نیستیم که داراى علوم بسیار و تشخیص صحیح و خالى از هرگونه اشتباه باشد تا هم آنچه نمى دانیم را به ما بیاموزد، هم اشتباهات و خطاهاى ما را برطرف کند، و هم روى آنچه درست فهمیده ایم صحّه بگذارد تا آرامشى در ما به وجود آید؟
و آیا چنین کسى جز پیامبران که از طریق وحى با مبدأ جهان آفرینش ارتباط دارند شخص دیگرى مى تواند باشد؟ این از نظر تعلیم.
باز همه مى دانیم که نیمى از شخصیّت ما را علم و نیمى را غرایز تشکیل مى دهد، لذا در پرورش وجود خود به علم محتاجیم و مقدار بیشترى به تعدیل غرایز، بلکه مشکل اساسى در تربیت، همان کنترل غرایز است، به این معنى که علاوه بر راهنمایى عقل، و درک عوامل سعادت و فضیلت، مى بایست غرایز و امیال را آن چنان پرورش دهیم که با نداى عقل و وجدان هماهنگ شود.
و از جانب دیگر، یک مربى خوب علاوه بر آشنایى کامل با خوبى ها و بدى ها و اطلاع دقیق از اسرار وجود انسان مى بایست خود شخصاً فردى کامل از نظر اخلاق و عمل باشد، زیرا یک اصل روانى (اصل محاکات) به ما مى گوید: انسان کششى در وجود خود در همرنگ شدن با دیگران مى یابد.
این احساس دربرابر افرادى که انسان به آن ها ایمان دارد خیلى نیرومند و قوى تر است، بنابراین مسلم مى شود که مربى باید خود یک فرد کامل باشد و باید مورد اطمینان و علاقه نیز باشد تا افرادى که مى خواهند در سایه او تربیت شوند براساس اصل «محاکات» به زودى تحت تأثیر او قرار بگیرند و این امکان